فرهنگ اخلاقی معصومین علیهم السلام (حرف ب) صفحه 228

صفحه 228

_ابن عمر _می گوید: وقتی در یکی از سریه ها،(1) مردم پا به فرار گذاشتند، من نیز در میان فراریان بودم. با خود گفتیم چه کنیم و این چه کار بود که کردیم و خود را دچار غضب پروردگار کردیم؟ آن گاه به نظرمان رسید به مدینه برویم و شب را در آنجا به سر ببریم. دوباره گفتیم چطور است حال خود را مستقیم به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرضه کنیم. اگر این گناه، توبه پذیر بود، توبه کنیم و گرنه به میدان جنگ برگردیم. همین طور هم کردیم و پیش از نماز صبح شرفیاب حضورش شدیم.

حضرت بیرون آمد و فرمود: شما از فراریانید؟ عرض کردیم: آری، از جنگ فرار کرده ایم. فرمود: بلکه شما آمده اید که برگردید و حمله سنگین تری کنید، من فئه شما و فئه مسلمانانم.(2) شما مشمول جمله «اَوْ مُتَحَیِّزاً اِلی فِئَهٍ» هستید. وقتی این را شنیدم، نزدیک شدم و دست آن حضرت را بوسیدم.

در بعضی از روایات می خوانیم که افرادی حتی پای رسول خدا صلی الله علیه و آلهرا بوسیدند. روزی رسول الله صلی الله علیه و آله ناراحت شد و در همان حال به خطبه ایستاد و فرمود: تا می توانید از من پرسش کنید؛ زیرا هیچ پرسشی از شما نیست مگر اینکه من شما را به پاسخش خبر می دهم، مردی از قریش از قبیله _بنی سهم _به نام _عبدالله بن خدامه_ که مردم در اینکه پدرش کیست، حرف هایی داشتند، برخاست و عرض کرد: یارسول الله! پدر من کیست؟ حضرت فرمود: پدرت فلانی است. (و همان پدر معروفش را نام برد). عمر برخاست و پای رسول الله صلی الله علیه و آله را بوسید و  عرض کرد: یا رسول الله! از پروردگاری خدا و رسالت تو


1- [1] . جنگ هایی که خود رسول خدا صلی الله علیه و آله در آنها حضور نداشت.
2- [2] . ترجمه المیزان، ج 9، ص 74.                                                                   
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه