کلمات طریقه: پنجاه درس اخلاقی صفحه 49

صفحه 49

گوید حال جوانی(!) هنوز به جا است تا وقت پیری، چون پیر شود گوید انْشاءَاللّهُ این مزرعه را آباد کنم، یا این دختر را جهازگیری نمایم یا این خانه را تمام نمایم، بعد از آن دست از دنیا بکشم، و به فراغت بال در گوشه ای مشغول عبادت شوم. و پیوسته هر شغلی که تمام می شود، شغل دیگر پیدا می شود و هر روز امروز و فردا می کند که ناگهان بانگی برآید «خواجه مرد»، و این بیچاره غافل است از اینکه «آن که» او را وعدۀ فردا می دهد فردا هم با او است، و آنکه فراغت از خیالات و شغل های دنیا حاصل نخواهد شد. و فارغ کسی است که یکباره دست از آنها بردارد.

پس کسی که سنّ او به حدود چهل سالگی رسید، دیگر فکر دنیا کردنِ او از غفلت و فریب شیطان است، چون ایّام لذّت و کامرانی گذشت و روزگار نشاط و شادمانی سرآمد، و هر روز عضوی از اعضایِ او کوچ می کند و بیچاره از آن غافل و در فکر باطل است.

«یا ابْناءُ الْأَرْبَعینَ زَرْعٌ قَدْ دَنی حِصادُهُ.»(1)

چو دوران عمر از چهل درگذشت مزن دست و پا کآبت از سر گذشت

چو باد صبا بر گلستان وزد چمیدن درخت جوان را سزد

نزیبد تو را با جوانان چَمید که بر عارضت صبح پیری دمید

دریغا که فصل جوانی گذشت به لهو و لَعِبْ زندگانی گذشت

و علاج طول امَل «یاد مرگ» است، چه خیال مردن آدمی را از دنیا دلگیر و دل را از دنیا سیر می سازد.


1- (1) - سفینه البحار 257/2.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه