کلمات طریقه: پنجاه درس اخلاقی صفحه 63

صفحه 63

و چه خوب تشبیه کرده اند حکماء حال ما را و غفلت و غرور ما را در دنیا به آن شخص که در بیابانی بود، فیلی سر در عقب او گذاشته[او را تعقیب می کرد]، آن مرد به چاهی پناه برد. طنابی بر کمر داشت، یک سر آن طناب را به شاخی بست که در کنار چاه بوده و خود را میان چاه آویزان نمود، پس نگاهش به ته چاه افتاد دید اژدهائی دهان باز کرده که هرگاه در چاه افتد او را ببلعد! در این حال دید دو موش سیاه و سفید پیدا شدند، شروع کردند به قطع کردن طناب که یکسرش به کمر او بود، در این حال نگاهش افتاد به عسل خاک آلوده ای که به کنار چاه مالیده شده بود و زنبورهای بسیاری بر او جمع شده بودند، و آن بیچاره از یاد قطع کردن موشها طناب را و افتادن در دهان اژدها غفلت نموده، شروع کرد به خوردن عسل های خاک آلوده و با زنبورها مخاصمه کردن.

این حکایت را بر هر کس که عرضه کنی این مرد را تَحْمیق[ احمق شمردن] و تَسْفیه [سفیه شمردن] می کند، و می گوید که: الحال چه وقت غفلت است و چه وقت خوردن عسل است؟! فکری برای خلاصی خود کن.

این حکایت به عینه حال ما است، چه آنکه، دنیا به منزلۀ همان چاه است و اژدهایی که دهان گشوده مرگ است و قبر ماست، و دو موش سیاه و سفید شب و روز است که پیوسته طناب عمر ما را قطع می کند، و عسل خاک آلوده لذّات دنیویّه است که ممزوج است به آلام بسیار، و زنبورها ابْناءِ دنیا می باشند که پیوسته به جهت امور دنیا با ایشان مخاصمت می ورزیم.

نَسْأَلُ اللّهَ الْبَصیرَهَ وَ الْعافِیَهَ وَ نَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الْغَفْلَهِ وَ الْغَوایَهِ. منه (ره).

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه