در ساحل سپیده اخلاص صفحه 135

صفحه 135

این که ارزش نداشته هیچ، اما این که این را به رو در آتش جهنم بیندازید، این را دیگر نمیدانم یعنی چه. بالاخره ریاکه نبوده. مگر این طور معنی کنیم که برای ریا خوانده است، برای ریا گفته، برای ریا تدریس کرده و معلوم است که گناهش در حد کفر است. اما ظاهر روایت این است که محرک او خدا نبوده، محرک اور دنیا بوده است، ولی بالاخره در روایت دارد که او را به رو در آتش جهنم می اندازند.

کس دیگری را می آورند و میگویند: چه کاره بودی؟ میگوید یک عمر به خلق خدا خدمت کردم. همیشه در صدد این بودم که گره از کار مردم باز کنم. یک گره از کار مردم گشودن، ثواب بیست حج و بیست عمره مقبول دارد. ثواب دو ماه اعتکاف در خانه خدا دارد. خطاب میشود که برای خدا نبوده است. برای این که شهرتی پیدا کنی، برای این که مردم بگویند آفرین، بوده است. خطاب میشود که این را به رو در آتش جهنم بیندازید.

جبهه رفته را می آورند. چه کاره بودی؟ رفتم جبهه، مقاتله کردم، کشتم و کشته شدم در راه خدا. دیگر آن جا معلوم است «تبلی السرائر»(1) است. خودش هم می بیند که رنگ ندارد. عملی که خلوص نداشته باشد، ظلمت دارد. می بیند که عمل، ظلمانی است. لذا می گوید: چون برای خدا نبوده است، به رو در آتش جهنم بیندازید.

علامه طباطبایی می فرمودند: بالاترین چیزها از نظر یک انسان، جان اوست. انسان همه چیزش را برای جانش می خواهد. همه چیز برمی گردد به همین حب نفس. حتی آن ریاستها، آن تمولها، آن شهوترانیها که شب و روز یک انسان دنیایی برایش میدود، برمی گردد به حب نفس. او جان را داده است در راه خدا. هفتاد سال محرومیت در روحانیت. روحانیت یعنی محرومیت از نظر دنیا. هفتاد سال چنین، اما پاداش، هیچ. یک عمر خدمت به خلق خدا، اما پاداش، هیچ؛ چون رنگ نداشته است. کار خیلی بالا بوده، یک عمر خدمت به خلق خدا، رفتن به جبهه و کشته شدن، هفتاد سال در علم، علمی که «تفکر ساعه خیر من عباده ستین سنه، سبعین سنه»(2) اما چون رنگ نداشته، پر کاهی ارزش ندارد.


1- در آن روز که اسرار نهان آشکار می شود. (طارق/9) 2. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 69، ص193.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه