در ساحل سپیده اخلاص صفحه 34

صفحه 34

اینهاست، این که هدف از خلقت عالم هستی، این انسان است و خود خداوند می فرماید: «و اصطنعتک لنفسی»(1) و اگر ما برای انسان و شرافت این انسان، چیزی جز این آیه کوچک نداشتم، بس بود برای این که این انسان به خود افتخار کند و به عالم وجود و حتی به جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل و حمله عرش و سایر ملائکه مقرب خدا ببالد.

ب - بعد حیوانی

اما از نظر بعد ناسوتی که به آن، جسم و جنس می گوییم، قرآن انسان را عجول، خودسر، سبک سر و سفیه می داند. از این نظر، انسان راکفور، ظلوم و جهول می داند و بالاخره در سوره «و العصر» همه اینها را خلاصه کرده، انسان را مثل کسی که در وسط آب باشد و آب سراپای او را گرفته باشد، می داند و می فرماید: «وَالْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ»(2)

انسان به این دنیا آمده است برای این که با فعالیت و ریاضتش، آن بعد ناسوتی را براقی کند و عروج نماید تا به مقام «عندالله» برسد. اگر ریاضت کشید، اگر واقعا متقی شد، خداوند هم وعده داده است که دستش را بگیرد: «و کان حقا علینا تضر المؤمنین».(3)

انسان با ریاضتهای دینی اش و با توسل به ولایتش میتواند این بعد ناسوتی که یک حیوان است را برای عروج، براق کند؛ چنانکه می تواند با بی تفاوتی هایش، با متابعت از شیطان درون و شیطان برون و بالاخره با فسق و گناهش آن بعد ملکوتی را بکشد و نابود کند: «ائک لاسمع الموتی»؛ «أولیک کالأنغام بل هم أضل».

اگر در قرآن برای فاسق چیزی نبود جز این خطاب «یأکلون کما تأکل الأنغام»(4) بس بود که دق کند و بمیرد. و آیه: «قذرهم یخوضوا و یلعبوا ثی یلاقوا یومهم الذی یوعدون»(5) که بارها در قرآن تکرار شده است، می فرماید: پیغمبر! بگذار بچرند. بگذار مثل


1- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج13، ص107.
2- سوگند به عصر، که واقعا انسان دستخوش زبان است. (عصر 1-2)
3- یاری کردن مؤمنان بر ما فرض است. (روم/ 47)
4- همانگونه که چهار پایان می خورند، میخورند. (محمد/ 12)
5- پس آنان را رها کن تا در یاوه گویی خود فرو روند و بازی کنند تا آن روزی را که به آن وعده داده میشوند، دیدار کنند.(زخرف/ 83)
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه