- مقدمه 1
- اشاره 3
- معنای فسق و فاسق 5
- الف - اطلاق کفر بر انسان فاسق 8
- آثار شوم فسق از نظر قرآن 8
- اشاره 8
- هوا و هوس 12
- قرآن، سراسر تنبه و توجه است 13
- معنای هدایت در آیه «هدی للمتقین» 14
- ب - شقاوت و عدم رستگاری 16
- اشاره 17
- اشاره 18
- الف - ناخشنودی از عبادت 19
- اقسام قساوت 19
- اشاره 19
- ج - بی تفاوتی در برابر گناه 23
- ه- غفلت 29
- اشاره 31
- اشاره 32
- آفرینش دوگانه آدمی 33
- الف - بعد ملکوتی 33
- ب - بعد حیوانی 34
- دیوانگی حاکم بر جهان امروز 36
- فساد دل، یکی از مهمترین آثار گناه 38
- گناه روی گناه و برداشته شدن عنایت خدا 39
- گناهکار و خصلتهای چهارگانه 40
- افسردگی چیره بر دنیای غرب 43
- نمازگزار و عدم احساس پوچی 43
- اشاره 45
- 1. تجسم عینی عمل، سازگار و هماهنگ با گناه 46
- گونه های عمل 46
- اشاره 46
- 2. تجشم عمل به صورت دوست و دشمن 47
- ٣. کیفر عمل 48
- تأثیر گناه بر خویش و خویشان 48
- و احساس پوچی در زندگانی مجلل 51
- شده است. بعضی اوقات انسان در زندگی افسرده است، غم و غصه و نگرانی دارد. اما بدتر از اینها این است که انسان زندگی را پوچ بداند؛ اصلا دنیا را پوچ حساب کند. به آنجا برسد که بگوید: برای چه آمدم؟ برای چه می روم؟ و بالاخره این زندگی به چه درد می خورد؟ 52
- زندگانی پاک و باصفا 55
- حکایت محمود غزنوی و ایاز 56
- اشاره 59
- گفتار پنجم 59
- اشاره 60
- سیر و سلوک 60
- توبه، اولین ابزار سیر الی الله 61
- گناه، مانع سیر و سلوک 62
- ارکان توبه 64
- توبه موجب لعان است یا محو گناه؟ 65
- توجه، دومین ابزار سیر الی الله 68
- قانون مراقبه 70
- انسان روحی، از عالم ملکوت و جسمی از عالم ناسوت دارد. او از نظر بعد ملکوتی، بالاتر از 72
- تخلیه، مقدمه توبه 75
- گفتار ششم 76
- اشاره 76
- توبه 77
- اشاره 77
- شرایط توبه 78
- ب - توجه 78
- الف - رفع مانع 78
- ج - رفع صفات رذیله 79
- د- راهنما 82
- ه_-توسل 84
- اشاره 84
- خدمات شیخ طوسی 87
- ز- تمسک به قرآن 88
- ح - براق 89
- اشاره 92
- خلوص 93
- اخلاص در توصلیات 94
- وعده خداوند درباره مخلص 94
- رسیدن به مقام مخلص دشوار است 96
- تقوا میسر نیست مگر به خلوص 97
- اقسام توحید 99
- اقسام خلوص 99
- اثر خلوص در زندگی دنیایی 103
- مقام مخلص 104
- اشاره 106
- اشاره 107
- انگیزه های انسان در انجام کارها 108
- اشاره 109
- منازل هفتگانه 109
- منزل اول: دنیا 109
- اشاره 109
- هدف از آفرینش انسان 111
- منزل دوم و سوم: خوف و رجاء 113
- اشاره 113
- نظریه شهید اول و سید بن طاووس 114
- اشاره 116
- هبوط حضرت آدم ع 116
- اشاره 118
- منزل پنجم: شکر 118
- ترک گناه، راهی برای شکر 120
- منزل هفتم: خدا 121
- اشاره 121
- منازل در کارهای بزرگان و معصومان 121
- منزل ششم: محبت 121
- اشاره 124
- سر درخشندگی بعضی آثار 125
- اشاره 125
- قصه اصحاب کهف و رقیم 127
- حکایتی آموزنده 131
- خلوص در گفته های علامه طباطبایی 134
- شیطان در کمین مخلصین 137
- اشاره 140
- اشاره 141
- به دست آوردن منازل هفتگانه خلوص 142
- منزل اول: دنیا 142
- اشاره 142
- منزل دوم و سوم: خوف و رجاء 143
- اشاره 144
- مقدمات حضور قلب 145
- منزل پنجم: شکر 147
- منزل ششم: محبت 150
- اشاره 150
- منزل هفتم: خدا 151
آنجا که جبرئیل گفت: «لودوت أنمله لاخترقت»(1)
اما پیغمبر اکرم ای بدون براق هم می توانست برود؛ اصلا براق اگر حرکت داشت، واسطه فیضش پیغمبرانش بود. اما همین معراج به ما میگوید که این راه، جبرئیل می خواهد، راهنما می خواهد. این راه، براق می خواهد. مرکب می خواهد. بدون مرکب نمی شود و مرکب این راه، جسم من و شماست. این جسم، این بعد ناسوتی.
ملائکه استکمال ندارند. به قول قرآن، یک مقام معلومی دارند. جبرئیل چند میلیون سال قبل تا الآن، چندین میلیارد سال قبل تا الآن و تا چندین میلیارد سال بعد، همین است «مقام معلوم»؛ حیوانها هم استکمالی ندارند. این استکمال، این حرکت پررنج که منتهایش خداست، فقط برای این انسان است که 124 هزار پیغمبر هم برایش آمده است؛ برای این که دو بعدی است. آن بعد ملکوتی سوار این براق می شود و می رود به جایی که به جز خدا نداند. به جز خدا نبیند. لذا نفس کشی در اسلام حرام است. اما حرامتر این که این جسم ما تنبل باشد، این جسم ما پرخور باشد. این جسم ما پرخواب باشد. این تنبلی، پرخوابی و پرخوری، جسم را ناسالم میکند. این تنبلیها، این پرخوریها، پرخوابیها، عیاشگریها، اینها نشاط را هم از بین می برد. یعنی خیال نکنید خواب نشاط می آورد. خواب به اندازه نشاط می آورد. یعنی انسان باید کم خواب نباشد. کمبود خواب نداشته باشد. انسان باید کمبود خوراک نداشته باشد. انسان باید کمبود استراحت نداشته باشد؛ برای این که آنها نشاط می آورد. اما اگر اینها از حد بگذرد نشاط را از بین می برد. خواب زیادی نشاط را از بین می برد و آدم را کسل می کند. آدم را تنبل می کند. خود این تنبلی نشاط را از بین می برد.
نشاط باید باشد. آدمی که غم و غصه داشته باشد، آدمی که نگرانی، دلهره، اضطراب خاطر و ضعف عصب بر او مستولی باشد، معلوم است که جسمش نمی تواند او را به جایی برساند. آن جسم میتواند انسان را به جایی برساند که خورۂ غم و غصه در دل او نباشد، نشاط داشته باشد. به قول قرآن، اولیای خدا آنهایی هستند که غم و غصه ندارند: «ألا إن
1- همان، ج18، ص 382، روایت 86