اخلاق محسنی صفحه 285

صفحه 285

آورده اند که روزی یکی از خلفا با ندیمی سخن می گفت در اثنای مکالمه از وی کلمه ای شنید که مناسب نبود فرمود تا او را از مجلس بیرون کردند، آن بیچاره امّید از زندگانی بریده در گوشه ی کاشانه نشست و به ناکام شربت تلخ صبر و تحمل تجرع(1) کرده با خود می گفت: شعر:

دلا ز حال بد خود جزع مکن زنهار صبور باش که نیکو شود بآخر کار

اما چون مدت مهاجرت دیر کشید و کار به جان و کارد به استخوان رسید قصه خود را نوشته به یکی از محرمان حرم خلافت داد، تا به وقت فرصت به موقف عرض رسانید. خلیفه بخندید و گفت: او را چندان گناهی نیست که موجب حرمان باشد، گفت: چون چنین است چه شود که آن بیچاره را در مجلس همایون راه دهند خلیفه فرمود: لِکُلِّ أَجَلٍ کِتابٌ 2 هر کاری به وقتی باز بسته است و هر مهمی به زمانی موقوف مانده، که تا زمان آن مهم درنیاید و وقت آن کار در نرسد جهد فائده ندهد و کوشش سود ندارد: شعر:

تا در نرسد وعده ی هر کار که هست سودی ندهد یاری هر یار که هست

بعد از یک سال او را طلبید و خلعت داد. گفته اند که چون سلطان کسی را بزرگ گرداند به همان نظر اول در وی ننگرد زیرا که چون مال و منال و اختیار و اقتدار یافت او را به درجه اول باز نتوان برد و اگر خواهد که او را خُرد گرداند بتدریج و تأنّی(2) در پی آن کار باید رفت و الا خللها پدید آید: بیت:

برانش میاور به یکبارگی که جان را بکوشد به بیچارگی


1- (1) تجرّع: جرعه جرعه نوشیدن.
2- (3) تأنّی: به آهستگی کار کردن، درنگ نمودن.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه