اخلاق محسنی صفحه 326

صفحه 326

حاجت گشاده و شمشیر همت به ابر می رسانند، و تیر آه از هفت سپر آسمان می گذرانند، و لشکر تو و ما همه در پناه ایشانیم. فرد:

دگر مگوی که درویش در پناه کسیست که پادشاه جهان در پناه درویش است

ملک شاه بگریست و گفت: شاباش،(1) شاباش برای من بیشتر از این لشکر ترتیب فرمای.

یازدهم قدر روز عمل بداند، و از آن فایده گیرد و در کارسازی و دوست نوازی کوشد و آزار و ایذا به کسی نرساند، و گرنه وقتی که آن عمل از دست رود جز حسرت و ندامت در دست نماند. بیت:

چون توانستی ندانستی چه سود چون بدانستی توانستی نبود

سخن بزرگی معزول

آورده اند که: بزرگی از عمل معزول شد و جزع می کرد. گفتند: روا باشد که چون تو عزیزی در عزل جزع کند؟ گفت: من نه از معزولی جزع می کنم، چه یقین می دانم که عمل معزول نمی باشد، این فزع(2) و اضطراب برای آن است که اگر با کسی نکویی کرده ام می گریم که کاشکی نیکی زیاده کردمی، و اگر از من به نسبت کسی بدی صادر شده می اندیشم که کاشکی بدی نکردمی. فرد:

چون عاقبت جزای بد و نیک می دهند ای کاش نیکی از همه کس بیش کردمی

دوازدهم از رجوع خلق و تردد مردم به تنگ نیاید، و به وقت ملاقات با ایشان گره بر پیشانی نزند، و یقین داند که مردم ملازم اختیاراند، هر جا که این صفت ظهور کند از ملازمت خلقان چاره نیست.


1- (1) شاباش: کلمه تحسین مخفّف شادباش.
2- (2) فزع: ترس، بیم، هراس، ناله و زاری.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه