هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 104

صفحه 104

امروز به تیغ قصاص کشته شوم، به از آن که فردای قیامت به درکات جحیم گرفتار گردم. آن گاه از منبر فرو آمد و در میدان رفت و مدعی در عقب او می شد و جملگی خلق شهر به نظاره به میدان شهر رفتند.

جوان در میدان تیغی چون یک قطره ی آب به دست گرفت. پس طایفه ای گفتند: از کشتن این عالم خوش سخن تو را چه فایده؟ او را به زر به ما فروش، که ما دیه ی (خون بهای) پدر به تو می دهیم. پس جوان به منت بسیار به هزار دینار زر صلح کرد و به مدعی دادند و جوان از سر آن معنی (موضوع) درگذشت(1). پس آن

عالم از شرم خلق، دیگر وعظ نگفت و از آن شهر برفت.

راوی می گوید: بعد از مدتی در شهر نیشابور به خراباتی(2) گذر کردم، آن هر دو جوان را دیدم در خمار و تماشا می کردند. من به نزد ایشان رفتم و گفتم: آن، چه خصومت بود و این چه موافقت است؟ هر دو بخندیدند و گفتند: ما هر دو انباز (دوست) بودیم و آن طلسمی(3) بود که ساخته بودیم و بدان چندان زر به دست آوردیم و مدتی است تا آن را خرج می کنیم و چون آن نماند، دامی دیگر بنهیم و صیدی دیگر دراندازیم!(4)

حکایت 161: آب به آسیاب دشمن

در زمان قاجاریه، حکومت عثمانی بزرگ ترین حکومت اسلامی در جهان به شمار می رفت که پایتخت آن، استانبول ترکیه بود.

در کنار سفارت حکومت عثمانی در تهران، مسجد کوچکی وجود داشت، امام جماعت آن مسجد میگفت: شخص روضه خوانی را دیدم که هر روز صبح به مسجد می آمد و روضه ی حضرت زهرا (علیها السلام) را می خواند و به خلیفه ی دوم ناسزا می گفت و این در حالی بود که افراد سفارت و تبعه ی آن که سنی بودند برای نماز به آن مسجد می آمدند. روزی به او گفتم: تو به چه دلیل هر روز همین روضه را می خوانی و همان ناسزار را تکرار می کنی؟ مگر روضه ی دیگری بلد نیستی؟! او در پاسخ گفت: بلدم؛ ولی من یک نفر بانی دارم که روزی پنج ریال به من می دهد و می گوید: همین روضه را با این کیفیت بخوان. سپس مشخصات و نشانی بانی را گفت.

فهمیدم که بانی، یک کاسب مغازه دار است. جریان را به او گفتم. او گفت: شخصی روزی دو تومان به من میدهد تا در آن مسجد چنین روضه ای خوانده شود. پنج ریال به آن روضه خوان میدهم و پانزده ریال را خودم برمی دارم.

باز جریان را پیگیری کردم. سرانجام معلوم شد که از طرف سفارت انگلستان روزی 25 تومان برای این روضه خوانی با این کیفیت مخصوص (برای ایجاد تفرقه بین ایران و حکومت عثمانی) داده می شود که پس از طی مراحل و دست به دست گشتن، پنج ریال برای آن روضه خوان بیچاره می ماند.

باید متوجه بود که دشمنان، این چنین سوء استفاده نکنند و ما ناخودآگاه از مزدوران آنها نشویم و آب به آسیاب دشمن نریزیم.(5)


1- از ادعای خود چشم پوشید.
2- خرابات: میکده، میخانه
3- طلسم نوشته ای شامل اشکال و ادعیه است که توسط آن، امور عجیب و خارق العاده انجام می دهند.
4- جوامع الحکایات / 269
5- هزار و یک حکایت خواندنی 1؛ به نقل از: داستان راستان. می گویند: دست های نامرئی خارجی در یکی از نقاط هند که شیعه و سنی زندگی می کردند. این مسئله را مطرح کردند که آیا ذوالجناح (اسب امام حسین (علیه السلام)) نر بود یا ماده؟! منبری ها و سخنرانان مدت ها درباره ی این موضوع، بحث و ایجاد اختلاف میکردند.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه