هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 108

صفحه 108

میدان آمده بود و معاویه را به نبرد می طلبید و می فرمود: چقدر مردم را به کشتن دهیم، بیا من و تو جنگ کنیم تا به این وسیله جنگ خاتمه یابد.

معاویه گفت: همان مقدار که از مردم شام کشتی، برای من کافی است.

آن گاه سر تصمیم گرفت با امام بجنگد. با خود اندیشید که اگر علی را بکشم میان عرب، افتخاری کسب میکنم. با غلام خود (لاحق) مشورت کرد، او گفت: اگر از خود اطمینان داری چه بهتر و گرنه علی ((علیه السلام))دلیری است بی نظیر؛ اگر تو نیز مانند او هستی به میدان برو و گرنه شیر، کفتار را می خورد و مرگ از سرنیزه ی علی ((علیه السلام))می بارد.

بُسر گفت: مگر جز مردن چیز دیگری هست؟ انسان باید بمیرد یا با مرگ طبیعی یا با کشته شدن! سپس بُسر به میدان آمد، سکوت کرد و رجز نخواند تا حضرت او را نشناسد. امام حمله ی اول را به سوی بُسر شروع کرد که بُسر از روی اسب به زمین افتاد و با مکر پاها را بلند کرد و عورتش را ظاهر ساخت. امام ((علیه السلام))صورت خود را برگرداند و بُسر از جا بلند شد و فرار کرد به طوری که بدون کلاه جنگی با سر برهنه به طرف لشکرگاه میدوید. معاویه در حالی که از کردار بُسر میخندید، گفت: این مکر عیبی ندارد، برای عمرو عاص نیز این قضیه پیش آمد.

ناگاه جوانی از اهل کوفه فریاد زد: آیا حیا نمیکنید که عمرو عاص این حیله ی نو را در جنگ به شما آموخت که هنگام خطر، کشف عورت می کنید؟!(1)

حکایت 165: مکر زرقاء

چون آمنه مادر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ، آن حضرت را حامله شد، کهانت کاهنان مختل شد. سطیح که کاهنی معروف از طایفه ی غسان بود به زرقاء یمامه که او هم کاهنه بود نامه نوشت که باید در خاموش کردن این نور به هر مکر و خدعه متمسک شد.

زرقاء با آرایشگر حضرت آمنه به نام «تکنا» آشنا بود. او روزی تکنا را دید و گفت: چرا ناراحت هستی؟ او هم جریان تولد مولودی را که باعث شکستن بت ها و ذلیل شدن کاهنان می شود خبر داد. پس زرقاء کیسه ای زر را به تکنا نشان داد که اگر در این کار کمک کنی این کیسه از آن تو میشود، او هم قبول کرد.

به حیله ی زرقاء بنا شد تکتا روزی برای آرایشگری آمنه برود و وسط کار با کارد زهرآلود به پهلوی او بزند که مادر و فرزند بمیرند!


1- یکصد موضوع، پانصد داستان 5000499/1 ؛ به نقل از: بحار الانوار 8/ 479. امام علی ((علیه السلام))در باره ی عمرو عاص می فرماید: در شگفتم از پسر نابغه (عمرو عاص) به شامیان می گوید که من بسیار مزاح می کنم و مردی شوخ طبع و اهل لعب و بازیچه ام. این سخنی است باطل و گناه آلود که عمرو بر زبان آورده. بدانید که بدترین گفتار دروغ است و او می گوید و دروغ می گوید. وعده می دهد و خلاف می کند، اگر چیزی از او بخواهند، خساست می ورزد و اگر خود چیزی خواهد، به اصرار و سوگند، می ستاند و اگر پیمانی ببندد در آن خیانت می کند و حق خویشاوندی به جای نمی آورد. چون جنگ فرا رسد، به زبان، بسی امر و نهی کند تا خود را دلیر جلوه دهد و این تا زمانی است که شمشیرها از نیام برنیامده و چون شمشیرها از نیام برآمد، بزرگ ترین نیرنگ او این است که عورت خود بگشاید! به خدا سوگند، یاد مرگ مرا از هر بازیچه و مزاحی باز می دارد و از یاد بردن آخرت، عمرو را نگذارد که سخن حق بر زبان آورد. عمرو با معاویه بیعت نکرد، مگر آن گاه که معاویه شرط کرد که در آتیه به او پاداشی دهد. آری، معاویه او را رشوتی اندک داد و عمرو در برابر آن از دین خویش دست کشید!
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه