هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 109

صفحه 109

از آن طرف هم زرقاء و هم بنی هاشم را آن روز موعود دعوت کند تا تکنا آن کار را تنهایی و بدون مزاحمت انجام دهد.

روز موعود فرا رسید بنی هاشم برای صرف غذا حاضر شدند و تکنا هم در خانه ی آمنه به آرایشگری مشغول شد. وسط کار، تکنا خنجر زهرآلود را در آورد که بزند، دستی از غیب بر تکنا زد و او بر زمین افتاد، در حالی که چشمش نمیدید، فریاد آمنه هم بلند شد و زنان بنی هاشم دور او جمع شدند و از واقعه پرسیدند و او جریان را نقل کرد.

به تکنا گفتند: چه چیز باعث شد این حیله را انجام دهی؟ گفت: به دستور زرقاء انجام دادم، او را بگیرید. پس خود تکنا به درک واصل شد و زرقاء نیز خود را از مکه با مشکلات زیاد به وطن اصلی اش یمامه رساند و مکر او هیچ صدمه ای به آمنه و حمل مبارکش نرساند!(1)

حکایت 166: گوشه ای از حیله گری های عمرو عاص!

عمرو عاص که مردی زیرک و سیاست باز بود، نامی از بزرگترین حیله بازی های او در تاریخ ثبت است. او وقتی، جناب جعفر طیار برادر امیر مؤمنان ((علیه السلام))از طرف پیامبر اکرم و با گروهی به حبشه رفتند، با حیله ای به حبشه رفت و به نجاشی گفت: مردی را دیدم که از حضور شما خارج شد، او فرستاده ی دشمن است، اجازه بده او را بکشیم تا انتقام خود را از آن گرفته باشیم؛ زیرا اینها به بزرگان ما بسیار توهین کرده اند. نجاشی ناراحت شد و سیلی محکمی به صورت عمرو عاص نواخت!

از وقتی که عثمان را کشتند، اکثر حیله ها و فتنه های او از قبیل: قرآن بر نیزه کردن در جنگ صفین، نماز جمعه را چهارشنبه خواندن، ذبح کدو همانند گوسفند، زبان در دماغ کردن به عنوان یک سنت و... همه از ناحیه ی این مرد حیله گر تاریخ صادر شد و مردم بی عقل شام هم بی چون و چرا عمل می کردند تا وقتی که شنیدند علی بن ابی طالب ((علیه السلام))را در محراب عبادت کشتند، آنها تحت تأثیر تبلیغات عمرو عاص میگفتند: مگر علی ((علیه السلام))هم نماز می خواند؟!(2)

حکایت 167: کتاب «حیل النساء»!

سدید الدین محمد عوفی در جوامع الحکایات می نویسد: آورده اند که مردی بود و پیوسته تتبع مکرهای زنان میکرد و از غایت غیرت هیچ زن را محل اعتماد خود نمی ساخت و کتاب حیل النساء را پیوسته مطالعه میکرد. وقتی در سفر به قبیله ای رسید و در خانه ای مهمان شد. خداوند خانه (صاحبخانه) حاضر نبود. او زنی داشت در غایت ظرافت و نهایت لطافت. زن چون مهمان را فرو آورد با او ملاطفت آغاز کرد. مرد مهمان چون پای افراز بگشود و عصا بنهاد، به مطالعه ی کتاب مشغول شد. زن میزبان گفت: خواجه! این چه کتاب است که مطالعه میکنی؟ گفت: حکایات مکرهای زنان. زن بخندید و گفت: آب دریا به غربیل(3) نتوان پیمود و حساب


1- یکصد موضوع، پانصد داستان 500/1 - 501؛ به نقل از: خزینه الجواهر / 548.
2- یکصد موضوع، پانصد داستان 501/1- 502؛ به نقل از: پیامبر و باران 5/ 54 - 72.
3- غربیل: غربال، الک.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه