هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 12

صفحه 12

می گوید چه چیزی بگویم و من هم همان چیز را به شخصی که استخاره خواسته، می گویم!(1)

حکایت 8: جهیزیه ای بی نظیر!

آورده اند. یکی از دانشمندان به نام امام محمد که امور خود را در منتهای فقر می گذراند، روزی نزد فُقاعی (آبجو فروش)(2)آمد و گفت: اگر مرا یک شربت از فقاع بدهی، تو را دو مسئله می آموزم. فقاعی جواب داد: من مسئله را می خواهم چه کنم، از پی کار خود برو.

قیمت در گرانمایه چه دانند عوام

حافظا گوهر یکدانه مده جز به خواص

پس از مدتی اتفاقا مرد فُقاعی روزی قسم یاد کرد که اگر به دختر خود هر چه در دنیا هست جهیزیه ندهد، زنش سه طلاقه باشد. در این باب به علما رجوع کرد که من چنان عهدی کرده ام، همه گفتند:گناهی را مرتکب شده ای. بالاخره نزد امام محمد آمد و مسئله را با وی در میان گذاشت. امام محمد گفت: به یاد داری که از تو یک شربت خواستم، ندادی حالا این مسئله را به تو می آموزم و در مقابل، هزار دینار می گیرم. آن مرد هزار دینار به وی داد. امام محمد گفت: اگر به دخترت قرآن بدهی، قسم تو صحیح است و به آن عمل کرده ای. آن

مرد پاسخ امام محمد را به تمام علمای بزرگ عرضه داشت. علما همگی پاسخ او را پسندیدند و گفتند: پاسخی بهتر از این، نمی توان گفت؛ زیرا قرآن مقابل تمام دنیا و مافی ها، بلکه زیادتر از آن است!(3)

حکایت 9: اذان تا اذان!

آورده اند: مردی به ابن سیرین(4) - خوابگزار معروف - گفت: در خواب دیدم که اذان می گویم، تعبیرش چیست؟ ابن سیرین پاسخ داد: تو به مکه خواهی رفت. پس از مدتی مرد دیگری به او گفت: من نیز در خواب دیدم که اذان می گویم، تعبیرش چیست؟ ابن سیرین پاسخ داد: تو دزد هستی؛ از این کار دست بردار. حاضران


1- ناگفته های عارفان / 196 - 194. حضرت آیت الله حسین کریمی قمی در کتاب «آئینه ی اسرار» خاطره ای را چنین نقل کرده اند: یکی از علمایی که محضر او را درک کردم مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد باقر محسنی ملایری بود که چند سال قبل در قم وفات یافت. او از اصحاب مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی (نخودکی) بود و از ایشان قضایای متعددی در خاطر داشت. آن مرحوم (محسنی ملایری) در استخاره با قرآن در عصر خود بی نظیر بود و مردم حتی از آمریکا و اروپا به وسیله ی تلفن با نامه از ایشان استخاره می خواستند. این امتیاز برای ایشان در اثر ادبی بود که درباره ی مرقد مطهر حضرت رضا((علیه السلام))اعمال کرده بود. جریان را در شبی از شب های ماه مبارک رمضان که به دیدار ایشان رفته بودم، چنین شرح داد: حدود دو سال در مدرسه ی بالا سر مشهد مقدس - که فعلا تخریب و جزء یکی از رواق های حرم رضوی است . حجره ای داشتم مشرف به بالا سر قبر مطهر و معروف بود که حاج ملا هادی سبزواری سال ها در آن سکونت داشته است. در مدتی که اقامت داشتم به احترام قبر مطهر پایم را دراز نمی کردم. خوابم به صورت نشسته بود. بعد از دو سال که طبق معمول سحرها به حرم می رفتم از طرف پشت سر قبر مطهر وارد حرم شدم، مکاشفه ای رخ داد. مشاهده کردم که وجود مقدس امام ((علیه السلام))به استقبالم آمدند. آن حضرت یک بشقاب خوراکی شبیه نقل های برنجی شکل در دست داشتند، به من تعارف کردند، مقداری برداشتم و خوردم. از آن تاریخ علم استخاره به من داده شد. ایشان فرمود: این قسمت مکاشفه را برای کسی جز شما (آیت الله کریمی قمی) نگفته ام. آئینه ی اسرار /102 - 101.
2- آبجوی حلال (ماء الشعیر)
3- رنگارنگ 2/ 419. مناقب العارفین 433/1.
4- نام وی «محمد بن سیرین بصری» و کنیه اش «ابوبکر» است. او از کبار تابعین و فردی عالم، زاهد، عابد، ثقه و عادل بوده و در سال صد و دهم از هجرت در سن هفتاد و هفت سالگی وفات یافته است و بعد از یوسف پیامبر((علیه السلام))در علم تعبیر، مثل او کم بوده است. کتاب «جوامع التعبیر» از او است. هدیه الاحباب 7/2
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه