هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 135

صفحه 135

روز که حضرت آدم ((علیه السلام))حج به جا آورد، سرش را چگونه تراشید؟(1) مقاتل حیران ماند و گفت: این سؤال از تو نیست، خداوند خواست مرا دچار ناتوانی و عجز نماید به خاطر عجبی که در نفسم به وجود آمد.

گویند: روزی منصور دوانیقی نشسته بود، مگسی بر صورت او نشست آن را پرانید، دو مرتبه بازگشت، برای دومین بار او را پرانید، باز آمد، آنقدر این عمل تکرار شد که منصور آزرده شد و گفت: ببینید چه کسی در این جا است، گفتند: مقاتل بن سلیمان. دستور داد او را داخل کنند. همین که وارد شد پرسید: آیا میدانی خداوند از چه رو مگس را خلق کرده است. مقاتل بی درنگ گفت: برای این که ستمگران و متکبران را کوچک نماید. منصور ساکت شد و چیزی نگفت.(2)

حکایت 211: تنگدستی یا ثروت

امام صادق ((علیه السلام))فرمود: مرد ثروتمندی با لباس های پاکیزه و تمیز خدمت پیامبر آمد و نشست، بعد از او مرد تنگدستی با لباسی کهنه وارد شد و پهلوی همان ثروتمند نشست. مرد ثروتمند جامه ی خود را از زیر پای مستمند تازه وارد جمع کرد. حضرت رسول عه فرمودند: ترسیدی از فقر او به تو بچسبد؟ عرض کرد: نه ، فرمودند: ترسیدی از غنا و ثروت تو نصیب او گردد؟! جواب داد: نه، فرمودند: ترسیدی لباست را کثیف کند.عرض کرد: خیر. پرسیدند: پس برای چه این عمل را انجام دادی؟ عرض کرد: مرا همنشینی است (شاید منظور نفس خودش باشد که کار خوب را در نظرم بد و کار بد را خوب جلوه می دهد، اکنون یا رسول الله ! نصف مال خود را برای کیفر عملم به او بخشیدم. آن جناب رو به مستند نمودند و فرمودند: می پذیری؟ عرض کرد: نه یا رسول الله! ثروتنمند پرسید: چرا؟ گفت: می ترسم آنچه از خود پسندی او را فرا گرفت مرا هم فرا گیرد.

امام صادق(علیه السلام)فرمود: روزی بین سلمان و شخصی بحث شد. آن مرد به سلمان گفت: تو که هستی؟سلمان جواب داد: اول من و تو هر دو نطفه ای نجس بودیم و عاقبت مان نیز مرداری گندیده خواهد بود. هر گاه روز قیامت شود و میزان عدل بنهند هر کس میزان حسنات و کردار نیکش سنگین بود او شرافتمند است و هر کس اعمال خویش سبک باشد پست و بی ارزش است.

نشینده ای که زیر چناری کدو بنی

برست و بر دوید بر او بر به روز بیست

پرسید از آن چنار که تو چند روزه ای

گفتا چنار سال مرا بیشتر ز سی است

خندید پس کدو که من از تو به بیست روز

برتر شدم بگوی که این کاهلیت چیست

او را چنار گفت که امروز ای کدو

با تو مرا هنوز نه هنگام داوری است

فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان

آن که شود پدید که نامرد و مرد کیست(3)رو


1- روزی متوکل عباسی فقها را جمع کرد و از آنها سؤال کرد: چگونه سر حضرت آدم را [برای مناسک حج] تراشیدند؟ همه متحیر ماندند، در این هنگام امام دهم حضرت هادی ((علیه السلام))وارد مجلس شد، پرسید: یابن رسول الله! سر آدم را با چه تراشیدند؟ فرمود: «حدثنی أبی عن جدی عن أبیه عن جده عن أبیه قال ان الله أمر جبرئیل ان ینزل بیاقوته من یواقیت الجنه فنزل بها فمسح بها رأس آدم فتناثر الشعور منه»؛ خداوند جبرئیل را مامور کرد که به وسیله ی یکی از یاقوت های بهشت سر آدم را بتراشد.
2- پند تاریخ 31.29/3 ؛ به نقل از: تتمه المنتهی / 119.
3- ناصر خسرو
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه