هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 162

صفحه 162

تو از من خشنود شوی. گفت: خدا از تو خشنود شود. علی بن یقطین صورت خود را بر خاک گذاشت و ابراهیم را قسم داد که پا روی صورتش بگذارد و با پای خود روی او را بمالد. ابراهیم نپذیرفت، آنقدر سوگند داد و اصرار ورزید تا قبول کرد، ساربان پای خود را بر صورت وزیر گذاشت و گونه ی او را با پای خشن خود مالید. علی در آن هنگام می گفت: خدایا! تو گواه باش که ابراهیم از من راضی شد. آن گاه بیرون آمد و سوار شتر شد و همان شب به مدینه برگشت و شتر را بر در خانه ی موسی بن جعفر خوابانید. حضرت به او اجازه ی ورود داد. رضایت ابراهیم را پذیرفت و علی شادمان شد.(1) .


1- پند تاریخ52/2 - 54؛ به نقل از منتهی الآمال165/2 .
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه