هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 175

صفحه 175

مردم نیشابور دسته ای که پاکدل بودند، بر این مقام و منزلت شطیطه و اخلاص او غبطه می خوردند و آرزو می کردند که کاش آنها نیز دارای چنین مقام و منزلتی بودند و آنان که دارای درجه اخلاص و صفا نبودند، دچار رشک و حسد گشتند. از آن موقعی که محمد وارد نیشابور شده بود، تا هنگام مرگ شطیطه نوزده شب بیشتر طول نکشید. مرگ این بانوی بااخلاص و این شیعهی والامقام، شهر نیشابور را در دریای اندوه و غم غرق ساخت. برای تشییع جنازه و ادای نماز وی، جمعیت ازدحام عجیبی داشت. محمد در انتظار امام بود، طولی نکشید که امام در حالی که بر مرکبی نجیب سوار بود، قدم رنجه فرمود و خود بر شطیطه نماز گزارد و در مراسم دفن او نیز شرکت کرد و با دست مبارک، بر قبرش خاک ریخت؛ آن گاه بر مرکب خود سوار شد و موقع حرکت به محمد فرمود: به مردم اطلاع بده و سلام مرا به ایشان برسان و به ایشان بگو: هر کس به روش ما اهل بیت حرکت کند، حتمأ بر جنازه ی او حاضر می شویم. از خدا بترسید و نیکوکاری پیشه کنید تا شما را در آزاد کردنتان از آتش، یاری دهیم. همین که امام ((علیه السلام))حرکت کرد، محمد جریان را به اطلاع مردم رسانید و مردم مشاهده کردند که شترسواری با سرعت هر چه بیشتر از شهر ایشان دور می شود و فاصله می گیرد.

آنها از این که نتوانسته بودند، دیده ی امام شناسی داشته باشند و محبوب خود را بشناسند، در غم و اندوه فراوانی غرق شدند. جالب تر از همه این بود که کسانی که امام هدیه ایشان را رد کرده بود، به امامت عبدالله افطح معتقد شدند.

معلوم می شود در پیشگاه خدا و اولیای معصومین آنچه می تواند دارای ارزش و اعتبار باشد، کیمیای اخلاص و محبت است!(1)

حکایت 251: تلبیس ابلیس!

آورده اند: نویسنده ای کتابی بر ضد شیطان نوشت. شخصی، شیطان را در خواب دید و گفت: ای ملعون! چه نشسته ای که فلان نویسنده در رد تو، کتابی نوشته است! شیطان گفت: ناراحت نباش عزیزم! من خودم به او گفته ام بنویسد!

حکایت 252: درخواست حضرت مونه

آورده اند: حضرت موسی ((علیه السلام))عرض کرد: خداوندا! می خواهم آن مخلوقی را که خود را برای یاد تو خالص کرده و در طاعت تو بی آلایش است ببینم.

خطاب رسید: ای موسی ! برو کنار فلان دریا تا او را به تو نشان بدهم. حضرت موسی ((علیه السلام))رفت تا رسید کنار دریا. دید درختی در کنار دریا است و مرغی بر شاخه ای از آن درخت که به طرف دریا کج شده، نشسته و مشغول ذکر خدا است. موسی ((علیه السلام))از حال آن مرغ سؤال کرد. در جواب گفت: از وقتی خدا مرا خلق کرده است بر این شاخه مشغول عبادت و ذکر هستم و از هر ذکر من هزار ذکر منشعب می شود.


1- زنان نامدار در تاریخ اسلام / 178 - 196؛ به نقل از: مدینه المعاجز / 263؛ بحار الأنوار 11/ 253 (چاپ قدیم).
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه