هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 181

صفحه 181

ابلیس در راهش آمد و گفت: کجا میروی؟ گفت: می روم درخت را قطع کنم، گفت: هرگز نمی توانی و با عابد گلاویز شد و وی را بر زمین زد و گفت: بازگرد و گرنه سرت را از تن جدا میکنم.

عابد گفت: مرا رها کن تا بروم؛ اما بگو چرا آن دفعه من نیرومندتر بودم؟ ابلیس گفت: تو قصد داشتی درخت را برای خدا و با اخلاص قطع کنی؛ از این رو خدا تو را بر من مسلط ساخت؛ ولی این بار برای خود و دینار خشمگین شدی و من بر تو مسلط شدم.(1)

حکایت 262: پاداش به قدر خلوص

مردی می گوید: برای جهاد و جنگ با کفار از خانه خارج شدم، در راه به مردی برخوردم که توبره میفروخت. با خود گفتم: خوب است این توبره را بخرم، هم از آن استفاده کنم و هم به فلان محل که رسیدم میفروشم و سودی نیز خواهم برد.

شب در عالم خواب دیدم دو فرشته از آسمان فرود آمدند، یکی به دیگری گفت: اسامی مجاهدان را ثبت کن و شروع کرد به نوشتن، گفت: بنویس این مرد به تماشا آمده، دیگری را گفت بنویس برای تجارت آمده. یک نفر دیگر را نیز دستور داد که بنویسد از روی ریا و خودنمایی در جنگ حاضر شده، در این هنگام به من رسید، گفت: بنویس این مرد هم برای تجارت آمده. من التماس کردم و گفتم: به خدا قسم من سرمایه ای ندارم که تجارت کنم، تجدید نظری در تشخیص خود بدهید. گفت: مگر آن توبره را برای سود نخریدی؟!

گفتم: من تاجر نیستم، منظورم جهاد بود نه تجارت، شروع کردم به گریه. گفت: پس بنویس به عنوان جهاد آمده؛ اما بین راه توبره ای برای سود خریده، خداوند هر طور خواست درباره اش حکم خواهد کرد.(2)

حکایت 263: نافه ی اخلاص

شیخ عباس قمی در جلد اول سفینه البحار (در لفظ اخلاص) از کتاب مختصر الاحیاء شیخ شرف الدین بن مونس نقل می کند که ایشان در باب اخلاص نوشته است: هر کس عمل خود را از روی خلوص انجام دهد اگرچه توجه و منظوری هم نداشته باشد آثار و برکت اخلاص برای خودش و همچنین بازماندگانش تا قیامت پایدار خواهد ماند. از آن قبیل است آنچه گفته اند که وقتی خداوند آدم را به زمین فرستاد، دسته های مختلف حیوانات برای زیارت و عرض سلام نزد او می آمدند و آن حضرت برای هر دسته به مقداری که شایسته بودند دعا می کرد.

یک دسته از آهوها خدمت آدم ((علیه السلام))رسیدند، برای آنها دعا کرد و بر پشتشان دست کشید و نافه ی مشک بر اثر همین عمل در آن دسته به وجود آمد. وقتی در بیابان با سایر آهوان برخورد کردند از آنها سؤال کردند: از کجا این امتیاز را پیدا کردید که نافه ی مشک در شما به وجود آمد؟ گفتند: ما به دیدار برگزیده ی خدا حضرت آدما رفتیم، او برایمان دعا کرد و دست بر پشتمان کشید؛ از این رو دارای نافه ی مشک شدیم. آنها نیز به


1- پند تاریخ 201/5-202 ؛ به نقل از: المستطرف 2/ 154؛ احیاء العلوم 380
2- پند تاریخ 205/5-206 ؛ به نقل از: نزهه المجالس 4/1 .
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه