هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 184

صفحه 184

حکایت 267: عبادت برای حیوان

عابدی بود که هر کار میکرد نمی توانست اخلاص خود را حفظ کند و ریا کاری نکند، روزی چاره ای اندیشید و با خود گفت: در گوشه ی شهر، شبانه به مسجد میروم، تا کسی مرا نبیند و بتوانم خالصانه خدا را عبادت کنم.

نیمه های شب مخفیانه به آن مسجد رفت، آن شب هوا کاملا تاریک بود و باران به شدت می بارید.

عابد در آن مسجد مشغول عبادت شد، کمی که گذشت ناگهان صدایی شنید، با خود گفت: حتمأ شخصی وارد مسجد شده است، خوشحال شد و نمازش را با حال بهتری خواند و همچنان با کمال خوشحالی تا صبح به عبادت ادامه داد، وقتی هوا روشن شد، خواست از مسجد بیرون بیاید، زیر چشمی نگاه کرد دید سگ سیاهی است که بر اثر رعد و برق و باران نتوانسته بیرون مسجد بماند و به مسجد پناه آورده است.

بسیار ناراحت شد و اظهار پشیمانی کرد و پیش خود شرمنده شد که ساعت ها برای سگی عبادت میکرده است، خطاب به خود گفت: ای نفس! من فرار کردم و به مسجد دورافتاده آمدم تا خدا را با اخلاص عبادت کنم، اکنون برای سگ سیاهی عبادت کردم، وای بر من، چقدر مایه ی تأسف است!(1)

از این نماز ربایی چنان خجل شده ام

که در برابر رویت نظر نمی یارم

حکایت 268: اجرتت را بگیر

پیامبر اکرم فرمودند: نجات در این است که بنده با خدا خدعه و نیرنگ نکند که اگر چنین کند، خدا نیز با او خدعه خواهد کرد. کسی که نیرنگ ورزد، خدا ایمان را از دلش خلع میکند و نفسش با وی خدعه نمی کند. پرسیدند: چه طور می شود؟ فرمودند: بنده به آنچه امر شده عمل میکند؛ ولی قصدش چیز دیگری است، پس تقوای الهی بورزید و از ریا دوری کنید که شرک به خدا است. همانا ریاکار در روز قیامت به این نام ها خوانده میشود: ای کافر! ای فاجر! ای غادر! ای خاسر! عمل تو محو گشت و اجرت باطل شد، اجرت را از کسی که برای او کار می کردی بگیر.(2)

حکایت 269: رگ های بدن

در بنی اسرائیل عابدی بود که پس از سالیان دراز عبادت و بندگی از خداوند درخواست کرد مقامش را به او نشان دهد و گفت: خدایا! اگر کارهایم را می پسندی در کار نیک تلاش بیشتری کنم و اگر مورد رضایت تو نیست قبل از مرگ جبران کنم و به عبادت بپردازم.

در خواب به او خبر دادند که تو نزد خدا هیچ عمل خوبی نداری. گفت: خداوندا! پس اعمال من کجا رفت؟ گفتند: تو عملی نداشتی؛ زیرا هر گاه کار خوبی میکردی به مردم خبر می دادی و جزای عملت همان خوشحالی تو از اطلاع مردم بر کار خوبت است؛ این وضع بر عابد دشوار آمد و محزون شد.

برای مرتبه ی دوم در خواب دید که به او خبر دادند: اکنون جان خود را از ما بخر، در روزهای آینده هر روز به


1- یکصد موضوع، پانصد داستان 290/1 ؛ به نقل از: داستان ها و پندها 9/ 173.
2- یکصد موضوع، پانصد داستان 3/ 337 - 338؛ به نقل از: امالی صدوق.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه