هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 201

صفحه 201

حکایت 295: گربه ی طمعکار!

سدید الدین محمد عوفی در جوامع الحکایات مینویسد: گویند محمد بن احمد بغدادی گربه ای داشت و هر روز بارهای گوشت به او میداد. روزی آن گربه را در خانه ای بگرفتند و بگشتند، پوستش را پر از کاه کردند و بر در کبوترخانه بیاویختند. محمد بدان طرف گذری می کرد. گربهی خود را دید بدان حالت آویخته، گفت: اگر بدان قدر گوشت که به وی می رسید قناعت کردی، این بلا به وی نیامدی؛ اما چون در دام طمع بماند، جانش در مضراب اضطراب، خسته گشت!

تا عالمیان بدانند که مذلت طمع و عترت قناعت، چند است!(1)

کیمیایی تو را بیاموزم

که در اکسیر و در صناعت نیست

رو قناعت گزین که در عالم

هیچ گنجی به از قناعت نیست(2)

حکایت 296: چشم تنگ دنیا دوست!

شیخ اجل سعدی می گوید: بازرگانی را شنیدم که صد و پنجاه شتر بار داشت و چهل بنده ی خدمتکار. شبی در جزیره ی کیش مرا به حجره ی خویش در آورد. همه شب نیارمید از سخنهای پریشان گفتن، که فلان انبارم به ترکستان و فلان بضاعت (کالا) به هندوستان است و این قباله ی فلان زمین است و فلان چیز را فلان کس ضمین. گاه گفتی خاطر اسکندریه دارم که هوایی خوش است. باز گفتی نه، که دریای مغرب مشوش است. سعدیا! سفری دیگرم در پیش است. اگر آن کرده شود، بقیت عمر خویش به گوشه ای بنشینم. گفتم: آن کدام سفر است؟ گفت: «گوگرد پارسی خواهم بردن به چین که شنیدم قیمتی عظیم دارد و کاسه ی چینی به روم آرم و دیبای رومی به هند و فولاد هندی به حلب و آبگینه ی حلبی به یمن و برد یمانی به پارس و زان پس ترک تجارت کنم و به دکانی بنشینم. بی انصاف از این ماخولیا(3) چندان فرو گفت که بیش طاقت گفتنش نماند.

گفت: ای سعدی! تو هم سخنی بگوی از آنها که دیده ای و شنیده ای، گفتم:

آن شنیدستی که در اقصای غور

بارسالاری بیفتاد از ستور

گفت چشم تنگ دنیادوست را

یا قناعت پر کند یا خاک گور(4)

حکایت 297: گروی آفتابه!

ابووائل می گوید: من و ابوذر مهمان سلمان شدیم. سلمان گفت: اگر رسول گرامی اسلام از این که خود را به زحمت اندازیم، نهی نفرموده بود در پذیرایی از شما، خود را به زحمت می انداختم، سپس نان و نمک ساده ای برایمان آورد. ابوذر گفت: اگر کمی نعنا بود که با نمک میخوردیم، خوب بود. آن گاه سلمان آفتابه ی خود را در جایی گروگذاشت و نعنا گرفت و آورد. وقتی از غذا خوردن فارغ شدیم، ابوذر گفت: خدا را سپاس که ما


1- جوامع الحکایات / 285.
2- سعدی
3- ماخولیا: مرض سوداوی نزدیک به جنون.
4- گلستان / باب سوم، حکایت 21.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه