هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 233

صفحه 233

نمی شود مگر این که در غم دیگر داخل می گردد.

در حدیث دیگر آمده است: محبوب تر از این دو اندوه نزد خداوند نیست، یکی اندوهی که مؤمن هنگام خشم دارد و آن را ابراز نمی کند، دیگر اندوهی که هنگام مصیبت بر او وارد میشود و صبر می کند؛ به همین دلیل هر کس به اصحاب پیامبر ظلم میکرد دعا می کردند خداوند به او طول عمر، مبحت بدن، کثرت مال و فرزند بدهد، به همین دلیل پیامبر و به هر کس امتیاز میداد از نظر رحمت و طلب آمرزش، شهادت را برای او می خواست؛ پس ای عموزادگان و برادران! بر شما باد به صبر و رضا و واگذاری کار به خدا و تسلیم شدن در برابر قضای او. به فرمانبرداری خداوند چنگ بزنید، از او می خواهم به من و شما صبر عنایت فرماید و به قدرت خود ما را از هر هلاکت و نابودی دور دارد، او شنوا و به ما نزدیک است.(1)

حکایت 345: مقایسه ی دو زن شکیبا

ابوطلحه ی انصاری از اصحاب بزرگ پیامبر در جنگ احد پیش روی آن حضرت تیراندازی می کرد ، پیامبر (صلی الله علیه و آله) روی پنجه ی پا بلند می شدند تا هدف تیر او را مشاهده کنند، ابوطلحه در این جنگ سینه ی خود را جلو سینه ی پیامبر نگه داشته، عرض میکرد: سینه ی من سپر جان مقدس شما باشد، پیش از آن که تیر به شما رسد مایلم سینه ی مرا بشکافد.

ابوطلحه پسری داشت که بسیار مورد علاقه ی او بود. اتفاقا مریض شد. مادر او ام سلیم از زنان با جلالت اسلام است، چون به محبت زیاد ابوطلحه نسبت به فرزندش توجه داشت همین که احساس کرد نزدیک است بچه فوت شود ابوطلحه را خدمت پیامبر و فرستاد و پس از رفتنش بچه از دنیا رفت. ام سلیم او را در جامه ای پیچید و کنار اتاق گذاشت و فوره غذای مطبوعی تهیه کرد و خویش را برای پذیرایی از شوهر با عطر و وسایل آرایش آراست. وقتی ابوطلحه آمد حال فرزند خود را پرسید، در جواب گفت: خوابیده است. سؤال کرد: غذایی هست؟ ام سلیم خوراک را آورد. پس از صرف غذا از نظر غریزه ی جنسی نیز خود را بی نیاز کرد، در این هنگام به شوهر خود گفت: ابوطلحه! چندی پیش امانتی از شخصی نزد من بود آن را امروز به صاحبش برگرداندم، از این موضوع نگران که نیستی؟

ابوطلحه جواب داد: چرا نگران باشم، وظیفه ی تو همین بود. گفت: پس در این صورت به تو میگویم فرزندت امانتی بود از خداوند در دست تو که امروز امانت خود را گرفت. ابوطلحه بدون هیچ تغییر حالی گفت: من به شکیبایی از تو که مادر او بودی سزاوارترم. از جا حرکت کرد، غسل جنابت کرد و دو رکعت نماز خواند ، پس از آن خدمت پیامبر رسید و فوت فرزند و عمل ام سلیم را به عرض آن جناب رسانید، پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: خداوند در آمیزش امروز شما برکت دهد، آن گاه فرمودند: شکر میکنم خدای را که در امت من نیز زنی همانند آن زن صابره ی بنی اسرائیل قرار داد.

پرسیدند: شکیبایی آن زن چه بود؟ فرمودند: زنی در بنی اسرائیل بود، شوهرش دستور داد برای میهمانان


1- پند تاریخ 2/ 181 - 182؛ به نقل از: بحار الانوار 12/11 .
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه