هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 242

صفحه 242

پیر را خبر دادند، اجازه ی ورود داد، انوشیروان وارد شد. دید پیرمرد میان بستر دیبا خوابیده است. همین که چشمش به انوشیروان افتاد از جای برخاست و زمین ادب بوسید و عذر حال خود را بیان کرد. شاه گفت: چگونه است آن روز که استخوان در پای تو شکست و مجروح شد هیچ ننالیدی. اکنون از زحمت تفریح در باغ شخصی خود بر بستر خوابیده ای و مینالی؟ پیر گفت: ای پادشاه؛ مرد باید هنگام سختی صبر کند تا هنگام دولت، بتواند زیست کند. انوشیروان از این سخن بسیار خرسند شد و یک پارچه ده دیگر نیز به او بخشید.(1)

حکایت 357 : تحمل سختی ها

علی بن الحسن مثلث یکی از فرزندان امام حسن مجتبی ((علیه السلام))بود که منصور دوانیقی او را زندانی کرد و در زندان فوت شد. او را علی خیر و علی عابد نیز می گفتند؛ زیرا از نظر عبادت و ذکر و صبر امتیازی تمام داشت. هنگامی که منصور آنها را در زندان تاریکی حبس کرد، شب و روز و اوقات نماز را نمی توانستند تعیین کنند ، مگر به واسطه ی اذکار علی بن الحسن. یک روز عبد الله بن حسن مثنی که از سختی زندان و سنگین بودن غل و زنجیر بی اندازه ناراحت شده بود به علی گفت: چرا از خدا نمیخواهی ما را از این بند و بلا نجات دهد؟

علی چند دقیقه جواب نداد، آن گاه گفت: عمو جان! برای ما در بهشت درجه ای است که به آن نمیرسیم مگر به صبر و برای منصور مرتبه ای است در جهنم که به آن نمی رسد مگر انجام دهد در باره ی ما آنچه را می بینی.

اگر صبر کنی به زودی راحت خواهیم شد؛ چون مرگ ما نزدیک شده است و اگر میل داری، برای نجات یافتن خود دعا میکنیم؛ اما بدان منصور به آن مرتبه ای که در جهنم دارد نخواهد رسید. گفت: پس صبر می کنیم.

سه روز بیش نگذشت که در زندان جان سپردند. علی بن الحسن در حال سجده از دنیا رفت و عبد الله گمان کرد در خواب است. همین که او را حرکت دادند دیدند بیدار نمی شود و فهمیدند از دنیا رفته است.(2)

حکایت 358: استقامت ابودجانه

در آن هنگام که مشرکان، پیامبر و علی را محاصره کرده بودند و اثری از مسلمانان فراری نبود، چشم پیامبر به ابودجانه افتاد.

فرمودند: ابودجانه! من بیعت خود را از تو پس گرفتم به سلامت بیرون شو و به هر جا که می خواهی برو؛ اما علی از من است و من از اویم.

ابودجانه با گریه گفت: به خدا سوگند هرگز خود را از بیعت تو رها نمی کنم.

حضرت رسول از مشاهده ی قطرات اشک ابودجانه بر او رقت کردند و اجازه ی مبارزه دادند. از یک طرف علی و از طرف دیگر ابودجانه شروع کردند به پیکار با کفار. ابودجانه از کثرت جراحت بر زمین افتاد،


1- پند تاریخ 170/2 - 171؛ به نقل از: جوامع الحکایات.
2- پند تاریخ 2/ 173 - 174؛ به نقل از: مقتل خوارزمی 2/ 108؛ تتمه المنتهی / 134،
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه