هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 258

صفحه 258

شیطان گفت: بنی آدم از نظر ما به سه دسته تقسیم می شوند:

1. عده ای که مانند شما معصوم هستند و نیرنگ و حیله های ما در آنها تأثیر نمی کند.

٢. دسته ای که در پیش ما شبیه توپی هستند که در دست بچه های شما است. به هر طرف بخواهیم آنها را می بریم و کاملا در اختیار ما هستند.

٣. کسانی که رنج و ناراحتی آنها برای ما از دو دسته ی دیگر بیشتر است. تلاش می کنیم تا آنها را فریب دهیم، همین که فریب خوردند و قدمی به سوی ما برداشتند یک مرتبه متذکر می شوند و از کردهای خود پشیمان می گردند و روی به توبه و استغفار می آوردند و هر چه برای او رنج کشیده ایم از بین می برند. باز برای مرتبه ی دوم در صدد گمراه کردن آنها بر می آییم این بار نیز پس از آلوده شدن به گناه فورا متوجه می شوند و توبه میکنند، نه از آنها مأیوسیم و نه می توانیم مراد خود را از چنین افرادی بگیریم و پیوسته در رنجیم.(1)

حکایت 382: راهزن معروف توبه می کند

فضیل بن عیاض در ابتدای زندگی خود یکی از راهزنان مشهور بود. او مدتی از عمر خود را به این کار گذرانید و در سرقت شهرت یافت. کم کم در قلبش عشق و محبت دختری پیدا شد، شبی خیال داشت خود را به آن دختر برساند، از دیواری که بین او و معشوقه اش بود بالا رفت، در این هنگام صدای شخصی را شنید که این آیه را تلاوت میکرد: (و ألم یأن للذین آمنوا أن تخشع قلوبهم لذکر الله )؛(2) آیا آن هنگام نرسیده است که مؤمنان خشوع پیدا کنند و در مقابل ذکر خدا قلب هایشان خاضع شود. فضیل از نیمه راه فرود آمد و این آیه چنان در قلب او اثر گذاشت که زندگی اش را دگرگون کرد. با کمال اخلاص و صفای دل گفت: پروردگارا! چرا نزدیک شده و هنگام خشوع رسیده است.

فضیل از صمیم قلب به سوی خدا بازگشت. آن شب را به خرابهای پناه برد، در همان خرابه عده ای با هم صحبت می کردند، آنها مسافرانی بودند که در فکر کوچ و حرکت بودند، به یکدیگر می گفتند: چگونه از شر فضیل خلاص شویم؟ قطعا در این موقع شب بر سر راه ما کمین کرده تا دستبرد بزند. او از شنیدن گفت و گوی کاروانیان بیشتر متأثر شد که چقدر من بدبختم، پیوسته خاطر آسودهی خانواده هایی را به تشویش انداخته، آنها را نگران می کنم. آن گاه خود را به کاروانیان معرفی کرد و گفت: آسوده باشید، دیگر کاروانی از دست من ناراحت نخواهد شد.(3)

حکایت 383: توبه ی حقیقی

جنگ تبوک پیش آمد. پیامبر اکرم و مسلمانان را به پیکار ترغیب کرد و با سپاهی به آن طرف حرکت کرد، عده ای از منافقان و سه نفر از مؤمنان که سابقه ی نفاقی نداشتند سرپیچی کردند و به همراه لشکر نرفتند.

یکی از آنها کعب بن مالک شاعر بود.


1- الخزائن (نرافی) / 368.
2- حدید / 16.
3- پند تاریخ 4/ 233 - 234؛ به نقل از: روضات الجنات (لفظ فضیل).
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه