هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 268

صفحه 268

حکایت 393 : علی(علیه السلام)در حال نماز

هر وقت هنگام نماز می رسید امیرالمؤمنین حال اضطراب و تزلزل پیدا می کرد. عرض میکردند: شما را چه می شود که این قدر ناراحت می شوید؟ می فرمود: وقت امانتی که خداوند بر آسمان و زمین عرضه داشت و آنها امتناع ورزیدند رسیده است. در جنگ صفین تیری بر پای ایشان وارد شد، هر چه کردند نتوانستند آن را خارج کنند؛ زیرا بسیار درد داشت.

جریان را خدمت امام حسن(علیه السلام)عرض کردند. فرمود: صبر کنید تا پدرم به نماز بایستد؛ زیرا در آن حال چنان از خود بیخود می شود که به هیچ چیز توجه نمی کند. به دستور حضرت مجتبی در آن حال تیر را خارج کردند. بعد از نماز علی متوجه شد خون از پای مقدسش جاری است. پرسید: چه شده؟ عرض کردند: تیر را در حال نماز از پای شما بیرون کشیدیم.(1)

ابوحمزه ثمالی می گوید: حضرت زین العابدین(علیه السلام)را در حال نماز دیدم که ردای مبارک از دوشش افتاد. ردا را به دوش نیفکند تا نمازش تمام شد. پرسیدم: چرا در حال نماز ردا را درست نکردید؟ فرمود: وای بر تو! میدانی در مقابل چه کسی ایستاده بودم؟ از نماز بنده قبول نمی شود مگر آن مقدار که حضور قلب و اقبال داشته باشد. عرض کردم: پس در این صورت ما با نمازهایی که داریم هلاک، شده ایم. فرمود: نه، خداوند آنها را به نمازهای نافله ای که می خوانید، جبران می کند.(2)

حکایت 394: فوت نماز

عارف بزرگوار، عالم ربانی جناب شیخ حسنعلی اصفهانی (نخودکی) می فرماید: اگر آدمی، یک اربعین (چهل روز) به ریاضت بپردازد، اما یک نماز صبح از او قضا شود، نتیجه ی آن، هباء منثورا خواهد شد. بدان که در تمام عمر خود، تنها یک روز نماز صبحم قضا شد. پسربچه ای داشتم شب آن روز از دست رفت. سحرگاه به من گفتند که این رنج فقدان را به علت فوت نماز صبح، مستحق شده ای. اکنون اگر شبی، تهجدم ترک گردد، صبح آن شب انتظار بلایی میکشم!(3)

حکایت 395: مقدس اردبیلی و نماز شب

مقدس اردبیلی بارها خدمت حضرت حجه بن الحسن ال مشرف شده بود و مقامش به آن حد رسیده بود که بر سر قبر حضرت امیر المؤمنین علی با ایشان حرف می زد. سبب رسیدن او به این درجات این است: وی در ابتدای تحصیل با طلبه ای هم حجره بود. با هم عهد بستند که هر مشکلی برای شان پیش آمد به کسی نگویند.


1- الانوار النعمانیه / 342.
2- پند تاریخ 216/5 - 217؛ به نقل از: الانوار النعمانیه / 238
3- نشان از بینشان ها 31/1 . آورده اند که در صحن مطهر حضرت امام رضا(ع) بتایی می کردند. اتفاقا آن کارگری که مشغول کندن زمین بود، ندانسته کلنگش را به قبر مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی که در صحن مطهر دفن است زد که ناگهان نهیبی از قبر بر آمد که مگر نمی بینی من این جا خوابیده ام. کارگر از ترس بیهوش شد و همه متوجه شدند که صدای صدای مرحوم حاج شیخ حسنعلی است نشان از بینشان ها2/ 86: به نقل از : معراج الأولیاء / 72.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه