هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 274

صفحه 274

تربیت یافتگان مدرسه ی ما برای تحصیل علم به آمریکا مسافرت کرد، از آن جا نامه ای به این مضمون برای من نوشت: چند روز پیش که شاگردان مدرسه ی ما را امتحان می کردند من هم برای امتحان رفتم.

مدتی نشستم تا نوبت به من برسد، بسیار طول کشید تا این که وقت دیر شد، دیدم اگر بنشینم نمازم فوت می شود. از جا حرکت کردم که بروم نماز بخوانم، آنهایی که در آن جا بودند پرسیدند: کجا میروی؟ چیزی نمانده نوبت تو برسد. گفتم: من یک تکلیف دینی دارم وقتش می گذرد. گفتند: امتحان هم وقتش میگذرد، اگر این جلسه برگزار شود دیگر جلسه ای تشکیل نخواهند داد و هرگز هیئت ممتحنه برای خاطر تو جلسه ی خصوصی تشکیل نمیدهند. گفتم: هر چه بادا باد، من از تکلیف دینی خود صرف نظر نمی کنم و بالاخره رفتم. از قضا هیئت ممتحنه متوجه شده بودند که من به اندازه ی ادای یک وظیفه ی دینی غیبت کرده ام و اظهار کرده بودند که چون این شخص در وظیفه ی خود جدی است روا نیست او را معطل بگذاریم، برای قدردانی از این عمل باید جلسه ای خصوصی برایش تشکیل دهیم. این بود که جلسه ی دیگری تشکیل دادند و من حاضر شدم و امتحان دادم. آقا سید محسن امین پس از نقل این داستان فرمود: من در مدرسه، چنین شاگردانی تربیت کرده ام که اگر به دریا بیفتند، دامنشان تر نمی شود.(1)

بندگی کن تا که سلطانت کنند

تن رها کن تا همه جانت کنند

خوی حیوانی سزاوار تو نیست

ترک این خو کن که انسانت کنند

چون نداری درد، درمان هم نخواه

درد پیدا کن که درمانت کنند

بنده ی ش یطانی و داری امید

کی ستایش همچو یزدانت کنند

سوی حق نارفته چون داری طمع؟

همسر موسی بن عمرانت کنند

شکر و تسلیم سلیمانیت کو

ای که میخواهی سلیمانت کنند

از چه(2) شهرت قدم بیرون گذار

تاعزیز مصر و کنعانت کنند

همچو سلمان در مسلمانی بکوش

ای مسلمان تا که سلمانت کنند(3)

حکایت 404: عجیب ترین مهریه!

هنگامی که مسیلمه ی کذاب در یمامه ادعای پیامبری کرد عده ای از مردم آن جا به او گرویدند. کم کم پس از رحلت پیامبر اکرم وه کارش بالا گرفت و جمعیت فراوانی را تحت فرمان خویش درآورد. به مردم یمامه می گفت: با چه امتیازی قریش در امامت و نبوت بر شما مقدم هستند؟ عده ی شما از آنها بیشتر، نیرو و شوکت شما زیادتر و شهرهای شما از شهرهای آنها آبادتر است. همان طور که بر محمد و جبرئیل نازل میشد بر من نیز نازل می شود رخال بن نهشل و محکم بن طفیل که از بزرگان یمامه اند گواهند که محمد بن عبدالله در

زمان حیات خود به شرکت من در نبوت اعتراف می کرد.

از طرف دیگر سجاح دختر منذر تمیمی ادعای پیامبری کرد و عده ای را گرد خویش جمع کرد. همین که


1- پند تاریخ 226/5 -227؛ به نقل از: الکلام یجر الکلام 2/ 35.
2- مخفف چاه.
3- جوهری.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه