هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 321

صفحه 321

به منبر کرد و در مقابل حاکم، زانو زد. حاکم با اشاره به او فهماند که پشتش به منبر است؛ ولی او با صدای بلند گفت: منبر ما و قبله ی ما، حضرت حاکم هستند. در همان حال خبر رسید که حاکم از مقامش عزل شده است. آن مرد فورا رو به منبر و پشت به حاکم کرد و گفت: پشت کردن به منبر حضرت سید الشهدا معصیت و بی ادبی است!(1)

حکایت 469: کاه و کوه!

شخصی به نام محفن نزد معاویه آمد. معاویه از او پرسید: از کجا می آیی؟ محفن برای به اصطلاح خوش رقصی و خوش آمد معاویه و دریافت جایزهی او، از در چاپلوسی وارد شد و گفت: از نزد علی که بخیل ترین فرد عرب است! معاویه با این که دشمن سرسخت امام علی بود، نتوانست این تهمت ناجوانمردانه را تحمل کند به او گفت: ای نادان! چگونه علی بخیل ترین مرد عرب است؟! سوگند به خدا اگر علی دارای دو اتاق باشد که یکی از آن اتاق ها پر از کاه و دیگری پر از طلا باشد، اتاق طلای او بر اثر انفاق او زودتر از اتاق کاه خالی می گردد!(2)

حکایت 470: میل مبارک!

گویند: روزی لویی چهاردهم از یکی از درباریان پرسید: ساعت چند است؟ او هم تعظیمی کرد و جواب داد: هر ساعتی که میل مبارکتان باشد! (3)


1- قهقهه / 102.
2- بیست و پنج اصل از اصول اخلاقی امامان / 60-59 ؛ به نقل از: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 27/ 74
3- قهقهه /101.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه