هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 324

صفحه 324

که با میهمان مخالف بود به عرض رسانید.

حضرت فرمودند: وقتی به منزل رفتی به همسرت بگو که رسول خدا فرموده موقع آمدن میهمان از پشت در نگاه کن و هنگام رفتن او نیز از پشت سرش نگاه کن که چه می بینی؟

مرد به خانه آمد و جریان را به عیال خود گفت و اضافه کرد: امروز از رسول خدا نه و چند نفر دیگر دعوت کرده ام که به خانه ی ما می آیند. خواهش دارم که وقتی آمدند اظهار ناراحتی نکنی و کج خلقی نشان ندهی و طبق دستور رسول خدا به موقع آمد و رفت میهمانان، متوجه باش که چه می بینی!

وقتی میهمان ها آمدند زن از پشت در نگاه کرد. دید که میهمان ها می آیند؛ ولی دامن دامن گوشت و میوه و سبزی و. به همراه دارند. هنگام رفتن نیز نگاه کرد و دید که عقرب ها و مارها و گزندگان زیادی به دامنشان آویخته است و از خانه بیرون می روند.

آن زن تعجب کرد و به شوهرش گفت: برو از حضرت رسول خدا سؤال کن که این چه بود من دیدم؟

وقتی مرد حضور رسول اکرم نه شرفیاب شد و جریان را به عرض رسانید و توضیح خواست، حضرت فرمودند: وقتی میهمان به خانه می آید انواع نعمتها را با خود می آورد و وقتی می رود، انواع بلاها را با خود از خانه بیرون می برد. زن با دانستن این مطلب از آن به بعد همیشه طالب آمدن میهمان بود.(1)

حکایت 474: احترام مهمان

عبید الله بن عباس پسرعموی پیامبر از کسانی بود که به همسایگان افطاری میداد و سر راه ها سفره می انداخت و سفرهاش برچیده نمی شد.

در یکی از سفرها با غلامش به خیمه عربی رسیدند، گفت: چطور است امشب بر این عرب در آییم!

چون عبیدالله مردی زیبا و خوش بیان بود، مرد چادرنشین او را بسیار احترام کرد و به همسرش گفت: مرد شریفی بر ما وارد شده، آیا چیزی داریم که شب از این میهمان عزیز پذیرایی کنیم؟

زن گفت: جز گوسفندی که وسیله ی زندگی دختر شیرخوار ما است چیزی نداریم. مرد گفت: چاره ای نیست، کارد را بر گرفت تا گوسفند را ذبح کند! زن گفت: می خواهی بچه ات را بگشی؟ مرد گفت: هر چند چنین شود چاره ای جز احترام مهمان نداریم.

سپس اشعاری خواند که مضمون آن چنین است: ای زن! این دختر را بیدار نکن که اگر بیدار شود گریه میکنند و کارد از دستم می افتد.

خلاصه گوسفند را ذبح و از مهمان پذیرایی کردند. عبیدالله تمام سخنان ایشان را شنید. صبحگاهان عبید الله به غلامش گفت: چقدر پول همراه داریم؟ غلام گفت: پانصد اشرفی. گفت: او نه تنها اموالش را برای ما صرف کرد، بلکه ما را بر میوهی دلش مقدم داشت.(2)


1- هزار و یک حکایت خواندنی 1 / 186 - 187؛ به نقل از: پاداش ها و کیفرها / 58.
2- یکصد موضوع، پانصد داستان 511.510/1؛ به نقل از: اسد الغابه 3/ 341.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه