هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 34

صفحه 34

حکایت 43: نجاتم دهید!

مرحوم آیت الله حاج میرزا جواد انصاری همدانی می گوید: از یکی از خیابان های همدان عبور می کردم ، دیدم جنازه ای را به سوی قبرستان می برند و جمعی او را تشییع می کنند، ولی از جنبه ی ملکوتیه او را به سمت یک تاریکی مبهم و عمیقی می بردند و روح مثالی مرد متوفی، بالای جنازه می رفت و پیوسته می خواست فریاد

کند که ای خدا! من را نجات بده؛ ولی زبانش به نام خدا جاری نمی شد. آن وقت رو میکرد به مردم و می گفت:

ای مردم! من را نجات دهید. نگذارید مرا ببرند؛ ولی صدایش به گوش کسی نمی رسید.

من صاحب جنازه را می شناختم، او حاکم ستمگری بود!(1)

آیین ظلم، پیشه هر آن ناصواب کرد

برداشت تیشه، ریشه ی خود را خراب کرد

بنیاد پایه ای چو بر آیین ظلم شد

چون آن کسی بود که عمارت بر آب کرد

با قوم عاد باد فنا بین، چها نمود

خاکی به فرق مردم آتش مآب کرد

چون ز آستین عدل برون رفت دست قهر

با مردم ثمود چه سوط(2) عذاب کرد

ایمن مباش از عمل خود که ناگهان

دیدی حساب، صاحب یوم الحساب کرد

بر مهلت جهان نبود هیچ اعتماد

دیدیم بس که مدت فرصت شتاب کرد

رفتی به خواب مست و نترسی که داورت

ناگه دعای نیمه شبی مستجاب کرد

بسیار دیده ایم که شب خفت مقبلی(3)

بیدار گشت و بخت وی، آغاز خواب کرد(4)

حکایت 44: نتیجه ی حکم به ناحق

دهقانی یک ظرف عسل برای فروش به شهر آورد. نگهبان دروازه ی شهر برای گرفتن راهداری جلوی او را گرفت و سر ظرف را باز کرد که ببیند چیست؛ ولی از شدت بد ذاتی آنقدر او را معطل کرد و سر ظرف را باز نگه داشت تا این که مگس های زیادی از اطراف آمدند و روی عسل نشستند و عسل را از بین بردند، طوری که مشتری برای خریدن آن رغبت نمی کرد. دهقان پیش قاضی رفت و شکایت کرد. قاضی گفت: تقصیر از راهداری نیست. بلکه تقصیر از مگس ها است. هر کجا که مگس ها را ببینی حق داری آنها را بکشی؟

دهقان از این قضاوت جاهلانه متعجب شد و گفت: این حکم را روی کاغذ بنویسید و به من بدهید.

قاضی حکم قتل مگس ها را نوشت و امضا کرد و به دهقان داد. دهقان همین که نوشته را دریافت کرد و در جیب خود گذاشت، دید مگسی بر صورت قاضی نشسته است. فورأ یک سیلی محکم به صورت قاضی نواخت و مگس را کشت. قاضی با شدت غضب گفت: او را حبس کنید. دهقان بی درنگ نوشته را از جیب خود در آورد و به قاضی نشان داد و گفت: حکمی است که خودتان امضا فرمودید.(5).


1- کرامات علماء / 177.
2- تازیانه، شلاق.
3- مُقبل : کسی که دنیا به او اقبال کرده و رو آورده است.
4- آیتی بیرجندی.
5- هزار و یک حکایت خواندنی 1 / 198؛ به نقل از: هزار و یک حکایت / 356.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه