هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 349

صفحه 349

داد سر از تن غلام بردارند.

بعد از گذشت مدتی صورت خود را برگرداند و گفت: عبد الله! هر گاه شخصی خوش اخلاق شد اخلاق خدمتگزارانش بد می شود، حالا ما نمی توانیم خوی خود را بد کنیم تا اخلاق خدمتگزاران ما خوب شود.(1)

حکایت 508: رهبر باید خوش خوترین مردم باشد

عربی خدمت پیامبر علاوه آمد و تقاضای کمک مالی کرد. حضرت به اندازهی کفایت به او بخشیدند و فرمودند: به تو احسان کردم؟ عرض کرد: نه، بلکه کار خوبی هم نکردید. اطرافیان پیامبر با آشفتگی از جای حرکت کردند تا او را کیفر دهند. حضرت اشاره کردند: خودداری کنید، آن گاه وارد منزل شدند مقدار دیگری به عطای خویش افزودند و به اعرابی دادند، بعد فرمودند: اکنون احسان کردم؟ گفت: آری! خداوند پاداش نیکویی به شما عنایت کند.

به اعرابی فرمودند: تو نزد اصحابم سخنی گفتی که باعث کدورت آنها شد، اکنون اگر صلاح بدانی همین حرف را پیش آنها بزن تا کدورت آنان برطرف شود. فردا صبح اعرابی هنگامی که اصحاب حضور داشتند خدمت پیامبر و رسید. فرمودند: دیروز این مرد حرفی زد، پس از آن که به عطایش اضافه کردم گفت که از من راضی شده است، رو به او کردند و فرمودند: همین طور است؟ عرض کرد: آری، خداوند به شما خیر عنایت کند.

آن گاه پیامبر به اصحاب فرمودند: مثل این مرد مانند کسی است که شترش رم کرده و مردم از پی آن شتر بروند، هر چه بیشتر ازدحام کنند آن حیوان فرارش زیادتر می شود. صاحب شتر فریاد می کند مرا با شتر واگذارید، من راه رام کردنش را بهتر می دانم، آن گاه خودش پیش می رود گرد و غبار از پیکر او می زداید تا آرام شود، کم کم او را خوابانده جهاز بر او می گذارد و سوار می شود. من هم اگر شما را آزاد می گذاشتم وقتی این مرد آن حرف را زد او را میکشتید و بیچاره به آتش جهنم میسوخت.(2)

حکایت 509: هدایت از طریق عمل کردن

علی(علیه السلام)فرمود: مردی یهودی از پیامبر اکرم که چند دینار طلبکار بود، روزی طلب خود را تقاضا کرد. حضرت فرمودند: فعلا ندارم. گفت: از شما جدا نمی شوم تا بپردازید، فرمودند: من هم در این جا با تو می نشینم، به اندازه ای نشست که نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا و نماز صبح روز بعد را همان جا خواندند، اصحاب، یهودی را تهدید کردند، پیامبر و به آنها فرمودند: این چه کاری است می کنید؟! عرض کردند: یک یهودی شما را بازداشت کند؟ فرمودند: خداوند مرا مبعوث نکرده تا به کسانی که معاهدهی مذهبی با من دارند یا غیر أنها ستم روا دارم.

صبح روز بعد تا برآمدن و بالا رفتن آفتاب نشست، در این هنگام یهودی گفت: أشهد أن لا إله إلا الله و


1- پند تاریخ198/2 ؛ به نقل از: لطائف الطوائف / 94.
2- پند تاریخ199/2؛ به نقل از: سفینه البحار 416/1
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه