هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 379

صفحه 379

آنها که دیناری برداشته بود و مقداری از آن را جدا کرده و بقیه ی دینار را در طبق گذاشته بود. سید از او پرسید: چرا این کار را کردی؟ جواب داده بود: شبی احتیاج به روغن چراغ داشتم خادم هم نبود مجبور شدم از فلان بقال قرض کنم، این مقدار را برداشتم برای قرضی که به بقال داشتم. طلابی که خدمت سید تحصیل می کردند در مدرسه ای بودند که رضی خودش آن را ساخته بود و آن مدرسه را دار العلم می نامید.

همین که سید این جریان را شنید همان وقت دستور داد به تعداد طلاب کلید بسازند و به هر کدام یک کلید بدهند تا هر وقت احتیاج داشتند خودشان لوازم مورد نیازشان را بردارند و منتظر خادم نشوند، آن گاه طبق را به همان حال برگرداند. با این اخلاق چگونه چنین شخصی را احترام نکنم.(1)

گرت ز دست برآید چو نخل باش کریم

ورت ز دست نیاید، چو سرو باش آزاد(2)

حکایت 544: ذلت کوفیان

بعد از این که اهل کوفه هزاران نامه برای امام حسین(علیه السلام)نوشتند که به کوفه بیاید در مسیر راه از مکه به کوفه، اخبار زیادی به امام رسید به ویژه از بی وفایی مردم کوفه و شهادت نایب خاصش مسلم بن عقیل.

مردی از کوفه پس از اعمال حج میگوید:(3) در مسیر رفتن به کوفه، به چند خیمه برخورد کردم و سؤال کردم: این خیمه ها متعلق به کیست؟ گفتند: حسین بن علی عل. با اشتیاق به خیمه ی اختصاصی امام رفتم و عرض کردم: پدر و مادرم فدای تو باد، ای فرزند دختر پیامبر؛ چه انگیزه ی تو را به این بیابان بی آب و علف کشانده است؟

امام فرمود: از طرفی بنی امیه مرا تهدید و از طرفی مردم کوفه مرا دعوت کردند و این نامه های اینان است؛ ولی همین مردم کوفه مرا به قتل خواهند رساند و چون دست به این جنایت بزنند، خداوند کسی را بر آنها مسلط خواهد کرد که آنها را به قتل برساند و خوار و ذلیل شان کند.(4)


1- پند تاریخ 112/3 - 116؛ به نقل از: روضات الجنات / 577. آنچه در این جا لازم است ذکر شود توضیحی است که عالم جلیل مرحوم سید نعمت الله جزائری در ذیل این داستان در کتاب مقامات النجاه خود نوشته است، می فرماید: گویا وزیر ابی محمد فخر الملک مهلبی معنای بلندهمتی را نمی دانسته که به سید مرتضی این گونه نسبت می دهد، در صورتی ممکن بود ایرادی به سید وارد شود که از مال خود وزیر درخواست چنین مقداری را نماید و حال این که عمل سید مرتضی دلیل است بر بلندهمتی او؛ زیرا از کار بی فایده نسبت به ملک خود جلوگیری کرده است، بلکه اگر این تدارک را نمی کرد و سهمیه را بر سایر مالکان تحمیل می کرد ابراد بر او وارد بود چنانچه در حدیث وارد شده است: مؤمن باید در حفظ مال خود حریص باشد تا آن که مال را در راه خدا و طاعت او انفاق نماید، همان طور که ابوطالب بن عبد المطلب جد سید همین طور بود، وقتی میهمانی بر او وارد می شد با کسی درخواست بذا، و بخشش می کرد آن، شتران یا گوسفندان را با چوپانش به او می بخشید. چگونه می شود این سخنان را به سید مرتضی نسبت داد با این که در شرح حال ایشان نوشته اند: کتابهایی را به قیمت ده هزار دینار خرید. هنگامی که آنها را ورق می زد پشت جلد کتابی این شعر را مشاهده کرد: وقد تحوج الحاجات یا أم مالک إلی بیع أوراق بهن ضنین منظور از شعر این است که احتیاج، مرا به فروش این کتاب ها واداشت با این که مایل نبودم. سید فورا دستور داد کتاب ها را به صاحبش رد کنند و پول را به او بخشید. کجا است همت ایشان و همت وزیر که هزار دینار برای مثل سید رضی بفرستد و آن را زیاد فرض کند و از بازگشت هزار دینار نیز خوشحال گردد. پند تاریخ 115/3 ؛ به نقل از: روضات الجنات
2- سعدی
3- مثیر الاحزان /21
4- امام (ع) فرمود:.. ذلیل تر از کهنه پارهی کنیزان (پارچه ای که زنان در ایام عادت ماهیانه استفاده می کنند و به خون آلوده می شود).
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه