هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 392

صفحه 392

امیرالمؤمنین(علیه السلام)خبر رسید. شریح را خواست و فرمود: شنیده ام خانه ای به قیمت هشتاد دینار خریدهای و سندی برای آن نوشته ای که چند نفر نیز گواهی کرده اند. شریح عرض کرد: آری، صحیح است.

علی(علیه السلام)نگاهی خشم آلود به او کرد و فرمود: ای شریح! در آیندهی نزدیکی کسی (عزرائیل) پیش تو خواهد آمد که به سند مالکیت تو توجه نمی کند و از گواهان آن نمی پرسد. تو را با چشم باز (حیران و سرگردان) از این خانه بیرون می برد و یکه و تنها به گور می سپارد. شریح! مبادا این منزل را از مال دیگران خریده باشی یا بهایش را از غیر حلال داده باشی؟ اگر چنین باشد در دنیا و آخرت زیان کرده ای. اگر پیش از خرید این خانه نزد من می آمدی برای توسندی مینوشتم که به خرید آن میل نکنی؛ اگرچه به یک درهم بفروشند چه رسد به بالاتر، قباله ای این طور می نوشتم: این خانه ای است که بنده ای خوار از دیگری که مرده یا آماده کوچ به عالم آخرت است خریده، خانه ای خریده از منزل های فریب دهنده در محل فنا پذیران، سمت و جانب هلاک شوندگان که دارای چهار حد است: حد اول به پیش آمدهای ناگوار منتهی می شود. دوم به اندوه و مصبیت ها متصل می شود. حد سوم، آرزو و خواسته های هلاک کننده است و حد چهارم به سوی شیطان میکشاند، در این خانه نیز به سوی شیطان باز می شود. بهای این خانه، از دست دادن شرافت نفس است که با خریدن آن، مردی پست و خوار می شود.

درک آن به عهده کسی است که پیکر پادشاهان و گردنکشان را در هم می شکند (عزرائیل) و اقتدار فرعون هایی مانند: کسری (نام پادشاهان ایران)، قیصر (نام پادشاهان روم)،(علیه السلام)(نام پادشاهان یمن) و چمیر (فرزندان حمیر بن سبأ که قبیله ای بودند) را نابود میکند و نیز کسانی که ثروت برهم انباشته اند و ساختمان های محکم و زیبا ساخته اند. اینها را به خیال خودشان برای فرزندان ذخیره کرده اند، تمام اینها در پایگاه قیامت و حساب رستاخیز در روز پاداش و کیفر حاضر خواهند شد هنگامی که داوری به دادگاه نهایی برسد (روز قیامت)، در آن روز تبه کاران زیان خواهند دید و اگر عقل پایبند هوای نفس نباشد و از دلبستگی های دنیا رهایی داشته باشد، شاهد این ماجرا خواهد بود.(1)

حکایت 559: آرزوی یک روز سلطنت

شخصی همیشه به دوستان خود می گفت: کاش یک روز سلطان میشدم و از مزایا و لذتهای سلطنت در همان یک روز بهره مند می شدم. آن قدر این آرزو در دلش رسوخ کرده بود و در برخوردهای خود با دیگران بازگو می کرد به طوری که خواسته ی او زبان زد خاص و عام شد و مردم با تمسخر داستانش را برای یکدیگر تعریف می کردند. حتی نزدیکان پادشاه نیز او را می شناختند و از آرزویش کم و بیش باخبر بودند تا بالاخره جریان به


1- پند تاریخ145/3 -147؛ به نقل از: نهج البلاغه (فیض الاسلام) / 825.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه