هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 41

صفحه 41

سپس گریست و این اشعار را سرود:

به روز نکبت اگر برج قلعه ی فلکت

چو شاه معرکه ی چرخ مأمن و مأواست

یقین بدان که به گاه نزول تیر قضا

حصار محکم تو همچو دامن صحراست

به روز دولت اگر مسکن تو هامون است

تو را گشادگی خلق دامن صحهراست

تو کار نیک و بد خویش کن به حق، تفویض

به روز دولت و نکبت که ملک، ملک خداست

خوارزمشاه به ری آمد، از آن جا به طبرستان و گرگان رفت و عیال و اطفال و خزائنش را در قلعه ی اقلال مخفی کرد و خودش به جزیره ی آبسکون پناهنده شد، سنتای بهادر از پی آنها تا قلعه ی اقلال آمد. فهمیدند خانواده ی سلطان در این جا هستند، قلعه را محاصره کردند. گرچه تا آن وقت کسی نتوانسته بود این قلعه را تسخیر کند، ولی یک روز صبح اهل قلعه تسلیم شدند و گفتند: آب انبارها خشک شده و عاقبت خانواده ی سلطان با خزائن او به دست مغول افتاد. همین که این خبر به خوارزمشاه رسید بعد از سه روز در بستری کثیف و مندرس زندگی را بدرود گفت. سلطانی که هر وقت به شکار می رفت چندین هزار سوار با او همراه بودند از بی کسی او را با جامه ی تنش دفن کردند؛ زیرا هیچ وسیله ی دیگری نبود. سرداران مغول زن و فرزند سلطان را نزد چنگیز بردند، چنگیز دستور داد پسربچه ها را بکشند و زنهای او را به سرداران ببخشند و فرمان داد که مادر سلطان نیز سوار بر اسب برهنه ای در جلوی لشکر گریه و زاری نماید.(1)

حکایت 56: جایگاه ظلم

بهلول وارد قصر هارون شد. مسند مخصوص او را خالی دید و روی آن نشست. پاسبانان قصر وقتی بهلول را در محل مخصوص هارون دیدند با تازیانه او را از آن مکان بیرون کردند.

هارون از اندرون خارج شد، بهلول را دید در گوشه ای نشسته و گریه می کند. علت گریه او را از خدمتکاران پرسید. گفتند: چون در مسند شما نشسته بود. هارون آنها را توبیخ کرد و بهلول را تسلی داد.

بهلول گفت: من به حال تو گریه می کنم نه برای خودم؛ زیرا با همین چند دقیقه که در جایگاه تو نشستم این طور مرا آزردند، بر تو چه خواهد گذشت که سال ها بر این مسند ظلم نشسته ای و بر این دستگاه ستم تکیه کرده ای، آیا از عواقب هولناک آن نمی ترسی؟!(2)

حکایت 57: شمه ای از ظلم منصور

منصور اولین کسی بود که میان اولاد علی ((علیه السلام))و فرزندان عباس تفرقه انداخت و عده ی زیادی از آنها را کشت. در سال 140 هجری به عنوان سفر مکه وارد مدینه شد، عبد الله بن حسن را گرفت و دستور داد او را زندانی کنند. بعد از او عده ی دیگری از فرزندان امام حسن ((علیه السلام))از قبیل ابراهیم و ابوبکر برادران عبد الله بن حسن بن جعفر بن حسن و چندین نفر دیگر را گرفت و به زندان انداخت و به دستور او کار را بر آنها بسیار.


1- پند تاریخ 3/ 170 - 172؛ به نقل از: تاریخ طبری / 50
2- پند تاریخ 3/ 158 - 159.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه