هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 412

صفحه 412

کرد، کتابشان را از میان برداشت و آنها کافر و بدون حساب داخل جهنم می شوند. منافقان از آنها بدترند!(1)

حکایت 582: شراب خوار کم نظیر

ولید بن یزید مانند پدر خود بلکه بسیار وسواتر از او بود و هیچ گاه از این سه حال خارج نمی شد؛ قمار، شراب و ساز و نوازندگی. روزی عده ای از اعراب برای عرض حاجت و نیاز آمدند، دربانان برای کسب اجازه داخل شدند، ولید مشغول شرابخواری بود، اجازه ی ورود داد. وقتی اعراب داخل شدند و خلیفه را به آن حال مشاهده کردند گفتند: مقام خلافت ارجمندتر از آن است که وقت خلیفه به چنین کاری مصرف شود. ولید دستور داد همه را شراب بدهند، آنها امتناع ورزیدند؛ اما امر کرد شیشه را بر دهانشان بگذارند، عاقبت به آن بیچارگان خورانیدند تا مست شدند. ولید در حال مستی با کنیز جمع شد، وقت نماز رسید، مؤذن به خلیفه اطلاع داد که هنگام نماز است. ولید سوگند خورد که امروز باید این نیز بر مردم نماز بخواند، لاجرم کنیز آلوده به جنابت و مستی، لباس و عمامه ولید را پوشید و برای ادای نماز جماعت در جای خلیفه ایستاد و نماز خواند.

گفته اند: او حوضی از شراب داشت هر گاه بسیار مست میشد و به وجد و طرب می آمد خود را در آن حوض می انداخت و آن قدر می خورد تا معلوم می شد که از حوض کم شده است.

ماوردی می نویسد: روزی ولید به قرآن تفأل زد تا عاقبت خود را بداند، وقتی باز کرد این آیه آمد: (وَاسْتَفْتَحُوا وَخَابَ کُلُّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ)(2) . سپس قرآن را در محلی گذاشت و تیر و کمان خواست، آن گاه کتاب آسمانی را هدف تیر قرار داد و این شعر را خواند:

أ توعد کل جبار عنید

فها أنا ذاک جبار عنید

إذا ما جئت ربک یوم حشر

فقل لله مزقنی الولید

تهدید میکنی ستمگران را؟! اکنون ستمگر و کینه توز منم. روز قیامت که پیش پروردگارت رفتی به خداوند بگو ولید مرا پاره پاره کرد!(3)

حکایت 583: کیفیت معاشرت با شرابخوار

حماد از حضرت صادق علی نقل کرد که ایشان در بارهی کسی که شرابخواری کند با این که خداوند به وسیله ی پیامبرش آن را حرام کرده، فرمود: اگر خواستگاری کند شایستگی ازدواج ندارد، در گفتار نباید او را تصدیق کرد، وساطت او را در باره ی کسی نباید پذیرفت و نمی توان در سپردن امانتی به او اطمینان کرد. هر کس به شرابخوار امانتی بسپارد، اگر از بین برد و نابود کرد، خداوند به امانت دهنده پاداشی نمی دهد.

فرمود: من خیال داشتم شخصی را سرمایه ای بدهم تا برای تجارت به طرف یمن برود، خدمت پدرم امام باقر رفتم و گفتم: خیال دارم سرمایه ای به فلانی بدهم، نظر شما چیست؟ فرمود: مگر نمیدانی او شراب


1- پند تاریخ 25/4 - 26؛ به نقل از: رفع شبه ای تزویج فرزندان آدم (ع).
2- ابراهیم /15.
3- پند تاریخ 22/4 - 25.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه