هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 439

صفحه 439

عهده ی من است، آن را می پردازم.

گفت: می ترسم بمیرم. فرمود: تا من از طرف تو نپردازم نخواهی مرد، آن گاه قبل از درگذشت زید قرضش را پرداخت و پیوسته می فرمود: ترس از دشمنان، سنگدلی بر بیچارگان و بخل هنگام بخشیدن، زشت ترین صفات پادشاهان است.

روزی مردی اعرابی وارد مدینه شد و پرسید: سخاوتمندترین مردم مدینه کیست؟ حسین بن علی را به او معرفی کردند. او وارد مسجد شد، آن حضرت را در حال نماز دید، ایستاد و این چند بیت را خواند:

لم یخب الآن من رجاک و من

حرک من دون باب الحلقه

أنت جواد و أنت معتمد

أبوک قد کان قاتل الفسقه

لولا الذی کان من أوائلم

کانت علینا الجحیم منطبقه(1)

سید الشهدا نماز را تمام کرد و از قنبر پرسید: از مال حجاز چیزی باقی مانده است؟ عرض کرد: چهار هزار دینار موجود است. دستور داد بیاور، این کس سزاوارتر به آن است. وقتی دینارها را حاضر کرد امام ا دو برد یمنی خود را از تن در آورد و پول ها را داخل آن پیچید و به واسطه ی شرم و حیا دستش را از شکاف در خارج کرد و آن را به اعرابی تسلیم کرد، سپس حضرت این شعر را خواند:

خذها فإنی إلیک معتذر

وأعلم بأنی علیک ذو شفقه

لو کان فی سیرنا الغداه عصا

أمست سمانا علیک مندفقه

لکن ریب الزمان ذو غیر

و الکف منی قلیله النفقه(2)

اعرابی پول را گرفته و گریست. امام علی فرمود: شاید آنچه به تو دادیم کم بود. گفت: هرگز، گریه ام برای این است که چگونه این دستهای سخاوتمند شما در دل خاک جای می گیرد؛ شعیب بن عبد الرحمن گفت: هنگام دفن حضرت اباعبد الله بر پشت مبارکش اثری غیر متعارف مشاهده کردند، از زین العابدین سیب پیدایش آن اثر را پرسیدند، فرمود: به واسطهی انبان های نان و خرمایی است که بر در خانه ی بیچارگان و یتیمان و بیوه زنان می برد.(3)

حکایت 627: نمونه ی از جود حضرت صادق (علیه السلام)

موسی بن جعفر(علیه السلام)فرمود: خدمت پدرم حضرت صادق(علیه السلام)بودم، اشجع سلمی وارد شد، او خیال داشت با اشعاری که سروده بود آن حضرت را مدح کند. وقتی وارد شد ایشان را در حال کسالت مشاهده کرد؛ از این رو از


1- اکنون ناامید نشده آن که به تو امید داشته و کوبه ی در خانه ات را به امید بخشش کوبیده است. تو سخاوتمند و پشتیبان بیچارگانی، پدرت نابود کننده ی فاسقان بود، اگر نبود راهنمایی ها و هدایت گری های پدر و جد تو، آتش جهنم پیکر ما را فرا می گرفت.
2- این مقدار را بگیر من از تو پوزش می خواهم. بدان که نسبت به تو مهربانم، اگر در فردای آینده وسیله ی ایستادنی شاید کنایه از حکومت و خلافت باشد) ما را به دست آید، ثروت سرشاری بر تو ریزش خواهد کرد؛ اما گذشت زمان خیلی تغییر پذیر است. اکنون دست ما از نظر مالی گشاده نیست.
3- پند تاریخ 52/4 - 54: به نقل از: مناقب ابن شهر آشوب 65/4 - 66.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه