هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 440

صفحه 440

خواندن شعر خودداری کرد، پدرم فرمود: از مریضی من بگذر، بگو برای چه آمدهای؟ آن گاه شعرش را خواند:

ألبسک الله منه عافیه

فی نومک المعتری و فی ارقک

یخرج من جسمک السقام کما

أخرج ل السؤال من عنقک

یعنی: خداوند صحت و عافیت عنایت کند در خوابی که شما را فرا می گیرد و در بیداری، خارج کند از بدنتان بیماری ها را چنانچه خواری درخواست را خارج کرده است.

حضرت به غلامی فرمود: چه مقدار پول با تو هست؟ عرض کرد: چهار صد درهم. دستور داد آن را به اشجع بده. او پول را گرفت و شکر و سپاس به جای آورد و خارج شد. حضرت صادق(علیه السلام)فرمود: او را برگردانید، برای مرتبه ی دوم که شرفیاب شد عرض کرد: تقاضایی کردم شما نیز عطا کردید، چرا امر کردید برگردم؟ فرمود: پدرم از پدران خود و آنها از پیامبر اکرم قول نقل کردند که آن حضرت فرمودند: بهترین بخشش آن است که دوام داشته باشد، آنچه به تو دادم دوامی ندارد، این انگشترم را بگیرد، اگر ده هزار درهم خریدند بفروش وگرنه در فلان تاریخ مراجعه کن تا خودم این قیمت را بپردازم. عرض کردم: آقای من! مرا بی نیاز و غنی کردید، از شما تقاضای دیگری نیز دارم. من زیاد مسافرت می روم گاهی در مکانهای وحشت انگیز وارد میشوم، چیزی تعلیم دهید تا با آن از خطر محفوظ باشم. فرمود: هر گاه از چیزی ترسیدی دست راست خود را بالای سرت بگذار و این آیه را با صدای بلند بخوان: (أَفَغَیْرَ دِینِ اللَّهِ یَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَکَرْهًا وَإِلَیْهِ یُرْجَعُونَ).(1)

حکایت 628: بخل هشام بن عبد الملک

گویند: مردی دو کبوتر زیبا به هشام بن عبد الملک هدیه کرد. هشام از زیبایی آنها در شگفت شد. صاحب کبوترها گفت: جایزهی مرا لطف کنید. هشام گفت: مگر کبوتر هم جایزه دارد؟! جواب داد: آری، خلیفه گفت: یکی از همین دو کبوتر را بگیر. آن مرد کبوتر زیباتر را انتخاب کرد. هشام از روی اعتراض گفت: بهتر را انتخاب میکنی؟! پاسخ داد: بلی. کبوتر را از او گرفت و امر کرد چند درهم به او جایزه بدهند.

همچنین گفته اند: هشام باغستانی داشت که انواع درخت میوه در آن کاشته شده بود. روزی با ندیمان خود وارد باغ شد، همراهانش شروع کردند به خوردن میوه ها و می گفتند: خدا به امیر مؤمنان برکت دهد. هشام گفت: این طور که شما می خورید خداوند چگونه برکت می دهد. باغبان را خواست و گفت: تمام درختها را قطع کن به جای آنها درخت زیتون بکار تاکسی نتواند بخورد!(2)

حکایت 629: موسی بن جعفر ((علیه السلام))و عید نوروز

گویند: منصور دوانیقی از موسی بن جعفر عبر تقاضا کرد، روز عید نوروز در مجلس رسمی دربار برای مراسم


1- آل عمران / 83. پند تاریخ 4/ 54 - 56: به نقل از: بحار الانوار 198/19 .
2- پند تاریخ 4/ 66 - 67؛ به نقل از: مروج الذهب (مسعودی) 3/ 232.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه