هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 447

صفحه 447

حکایت 636: شتر دیدی ندیدی!

صفوان بن مهران کوفی از اصحاب حضرت صادق و موسی بن جعفر(علیه السلام)به شمار می رفت. او مردی پسندیده و پرهیزکار بود و زندگی خود را از راه کرایه دادن شترهایش تأمین می کرد.

صفوان گفت: روزی خدمت موسی بن جعفر(علیه السلام)شرفیاب شدم، آن حضرت فرمود: صفوان! تمام کارهای تو پسندیده و نیکو است، مگر یکی. گفتم: فدایت شوم؛ آن کدام است؟ فرمود: شترهای خود را به این مرد هارون الرشید کرایه می دهی؟ عرض کردم: این کرایه را نه از باب حرص یا صید و شکار و لهو و لعب میدهم، چون برای سفر حج می خواست دادم. خودم نیز متصدی و مباشر او نمی شوم، غلامهایم همراه آنها هستند.

موسی بن جعفر فرمود: آیا کرایه ی تو بر عهده ی او و خانواده اش می ماند؟ عرض کردم: آری، مدیون می شوند تا پس از برگشتن پرداخت کنند. فرمود: دوست داری که هارون و خانواده اش تا وقتی که کرایه ی تو را پرداخت نکرده اند زنده باشند؟ جواب دادم: چرا، قهرا این طور است. حضرت فرمود: کسی که بقای ایشان را دوست داشته باشد یکی از آنها است و هر کس از ایشان محسوب شود جای او در جهنم خواهد بود. صفوان گفت: پس از فرمایش موسی بن جعفر(علیه السلام)همه ی شترهایم را فروختم، این خبر به گوش هارون الرشید رسید و مرا احضار کرد، وقتی نزدش رفتم، گفت: چرا شترهایت را فروخته ای؟

گفتم: پیر و ضعیف شده ام و نمی توانم متصدی امور آنها باشم، غلامان نیز نمی توانند آن طور که باید از آنها مراقبت کنند.

هارون گفت: هرگز! تو به دستور موسی بن جعفر این کار را کرده ای. گفتم: مرا با موسی بن جعفر چه کار؟ گفت: دروغ می گویی، اگر حق همنشینی با تو نبود، تو را می گشتم.(1)

حکایت 637: فرصتی برای نویسندگی

شیخ بهایی در کشکول می نویسد: ابن اثیر مجد الدین ابوالسعادات صاحب کتاب جامع الأصول و نهایه از بزرگان علمای اهل سنت بود و نزد سلاطین منزلتی داشت. منصب های با اهمیتی به او داده بودند و مدتی به مصاحبت و همکاری با آنها مشغول بود تا این که مریض شد و دست و پایش از کار افتاد و خانه نشین شد. بزرگان و علما به خانه اش می آمدند و استفاده می کردند. یکی از طبیبان به معالجهی او پرداخت، همین که حالش بهبودی یافت و نزدیک خوب شدن رسید، مقداری طلا به پزشک داد و او را مرخص کرد. بعضی از دوستانش او را سرزنش کردند که چرا طبیب را زود مرخص کردی؟ دست کم اجازه میدادی بهبودی کامل حاصل شود.

گفت: من اگر خوب شوم باز از پی همان مقام و ریاست خواهم رفت و باید ناراحتی خدمت سلاطین را بر خود هموار سازم؛ اما وقتی این طور باشم به درد آن کارها نمی خورم و وقت خود را صرف تهذیب نفس و مطالعه ی کتاب می کنم و در کارهایی که مورد غضب خدا است داخل نمی شوم تا رضایت آنها را جلب کنم، رزق


1- مجالس المؤمنین (قاضی نور الله) / 391
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه