هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 469

صفحه 469

پیچید و با ظاهری آراسته وارد مدرسه شد، همه به او سلام کردند و تعظیم نمودند و او را در صدر مجلس جای دادند. همین که بحث شروع شد ابن میثم اظهار نظر کرد و به عمد سخنانی که به بحث مربوط نبود بر زبان راند و با این وصف، سخنانش را تصدیق کردند. هنگام صرف غذا شد، سفره انداختند و ابن میثم را بسیار احترام کردند و در نهایت ادب از وی پذیرایی کردند. ابن میثم أستین خود را داخل ظرف غذا نمود و با لحن خاصی گفت: ای آستین؛ غذا بخور، تو باید غذا بخوری نه من!(1) همه از کار او تعجب کردند و پرسیدند: منظور شما از این کار چیست؟ ابن میثم گفت: این همه احترامی که به عمل آوردید و این همه غذاهای لذیذ، همه برای این لباسهای فاخر بود نه برای من؛ زیرا من همان مرد دیروز هستم که در این مکان با آن خواری غذا خوردم. دیروز با لباس فقیران و هیئت علمای واقعی به این جا آمدم و امروز با لباس ستمگران. شما این لباس را بر علم و فقر مقدم داشتید، من همان شخصی هستم که طی نامه ای درخواست می کردید به این جا بیایم و در پاسخ شما آن اشعار را نوشتم و شما نپذیرفتید و سخنانم را اشتباه دانستید، اکنون آنچه من گفتم ثابت شد. همه عذر خواستند و احترامهای لازم را به جا آوردند.(2)

حکایت 670: کمتر و بهتر و برار!

شیخ اجل سعدی می گوید: پادشاهی به دیدهی استحقار در طایفه ی درویشان نظر کرد. یکی زان میان به فراست به جای آورد و گفت: ای ملک! ما در این دنیا به جیش، از تو کمتریم و به عیش، خوش تر و به مرگ، برابر و به قیامت، بهتر!

اگر کشور خدای کامران است

وگر درویش حاجتمند نان است

در آن ساعت که خواهند این و آن مرد

نخواهند از جهان بیش از کفن برد

چو تخت از مملکت بر بست خواهی

گدایی بهتر است از پادشاهی

ظاهر درویشی جامه ی ژنده است و موی سترده و حقیقت آن، دل زنده و نفس مرده!

نه آن که بر در دعوی نشیند از خلقی

وگر خلاف کنندش، به جنگ برخیزد

اگر زکوه فرو غلتد آسیا سنگی

نه عارف است که از راه سنگ برخیزد

طریق درویشان ذکر است و شکر و خدمت و طاعت و ایثار و قناعت و توحید و توکل و تسلیم و تحمل. هر که بدین صفت ها که گفتم موصوف است به حقیقت درویش است، و گر در قباست؛ یا(3) هرزه گردی بی نماز هواپرست هوس باز، که روزها به شب آرد در بند شهوت و شبها، روز کند در خواب غفلت و بخورد هر چه در میان آید و بگوید هر چه بر زبان آید، رندست وگر در عباست.

ای درونت برهنه از تقوی

کز پرون جامهی ریا داری

پردهی هفت رنگ در مگذار

تو که در خانه بوریا داری (4)


1- آستین نو، بخور پلو (ضرب المثل).
2- پند تاریخ 65/2 - 67؛ به نقل از: کشکول بحرانی / 30.
3- اما.
4- گلستان / باب دوم، حکایت 46.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه