هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 491

صفحه 491

نزدیک ترین کس به ما هستید، چنین حالتی دیده میشود. دلم میخواهد بفهمم که این چه بود؟ (یعنی این که به پیامبر و ائمه و فاطمه زهرا و بعد حضرت زینب سلام دادی و بسیار گریستی، چگونه دیدی و کیفیتش چگونه بود؟ ایشان سکوت کرد و چیزی نگفت. دوباره و سه باره با عبارت های دیگر تکرار کردم. باز سکوت کرد. بار چهارم یا پنجم بود که گفت: اذیتم نکن حسینعلی. گفتم: قصد من این بود که چیزی فهمیده باشم. گفت: من نمی توانم به تو بفهمانم، خودت برو و بفهم. این حالت برای من و مادر و خواهرم و عمه ام همچنان مبهم باقی ماند.(1)

حکایت 696: عاقبت حجاج

راغب اصفهانی در محاضرات الادباء می نویسد: روزی حجاج از منزل به سوی مسجد جامع خارج شد، ناگاه صدای ضجه و ناله ی جمعیت زیادی را شنید، پرسید: این ناله ها از چیست؟ گفتند: صدای زندانیان است که از حرارت آفتاب مینالند. گفت: به آنها بگویید ( اخسأؤوا فیها ولاکلمون )(2)

زندان حجاج سقف نداشت و هر گاه یکی از آنها با دست خود یا وسیله ای سایبان درست میکرد زندانبانان او را با سنگ میزدند. خوراکشان نان جو بود که با ریگ مخلوط می کردند و آبی بسیار تلخ به ایشان می دادند. حجاج به ریختن خون مردان پاک به ویژه سادات علاقه ی فراوانی داشت. به طوری که نقل شده است یک صاع (3) آرد برای او آوردند که از خون سادات و نیکان آسیاب شده بود و با همان آرد روزهای خود را افطار می کرد. این جانی خون آشام پیوسته افسوس می خورد که چرا در کربلا نبوده تا در ریختن خون شهدا شرکت کند. خداوند روح خبیث او را در سن پنجاه و سه سالگی به سوی جهنم فرستاد. آن زمان در شهری به نام واسط مسکن داشت. آن شهر از بناهای آن سفاک بود که بیش از نه ماه نتوانست در آن جا زندگی کند.

ابن خلکان می گوید: حجاج به مرض أکله (خوره) مبتلا شد. طبیبی برایش آوردند، دستور داد مقداری گوشت بر سر نخ کنند، آن گوشت را بلعید. وقتی گوشت را بیرون آورد، کرم های زیادی به آن چسبیده بود. بالاخره خداوند سرمای شدیدی بر بدنش مستولی کرد به طوری که منقل های پر از آتش را در اطرافش می گذاشتند، پوست بدنش می سوخت؛ ولی گرم نمی شد. هنگام مرگ به حسن بصری از شدت ناراحتی و گرفتاری شکایت کرد، حسن به او گفت: چقدر گفتم متعرض سادات و نیکان مشو و به جان این بی گناهان رحم کن، تو قبول نکردی؟

گفت: حسن نمی گویم از خدا بخواه که به من فرج دهد و عذابم نکند؛ میگویم از خدا بخواه مرا زودتر قبض روح کند تا بیش از این مبتلا نباشم.(4)

قاضی نور الله شوشتری در مجالس المؤمنین می نویسد: حجاج هنگام مرگ گریه می کرد، وزیرش پرسید:


1- پاسداری از دین / 596.
2- این آیه در سوره مؤمنون آیهی 110 خطاب به اهل جهنم است که تقاضای خارج شدن می کنند، به آنها گفته می شود: دور شوید و سخن نگویید ( کلمه ی اخسا در راندن سگ استعمال می شود، معادل چخ در فارسی).
3- صاع چهار برابر شد و هر مد ده سیر است.
4- روضات الجنات / 133.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه