هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 493

صفحه 493

موافقت کنی، عمل حج را انجام دهیم از حکم سلطان سرپیچی نخواهم کرد. آن شخص نیز راضی شد و همراه شهید بود تا آن که اعمال حج را انجام داد و به اتفاق هم عازم قسطنطیه - که پایتخت حکومت وقت بود - شدند. وقتی وارد خاک روم شدند کسی از مأمور دربار، جویای حال شهید شد. او گفت: این شخص، یکی از علمای شیعه است و مأمورم او را نزد سلطان ببرم. آن شخص گفت: دور نیست که در محضر سلطان از اذیت و آزار تو که در راه به او وارد شده شکایت کند و دوستانش گفتار او را تأیید کنند و سرانجام حاکم تو را به اعدام محکوم کند. بهتر آن است که او را کشته، سرش را نزد سلطان ببری.

پس آن مأمور پرشقاوت تحت تأثیر سخنان آن فرد خبیث قرار گرفت و بر خلاف دستور سلطان که به زنده حاضر کردن شهید صادر شده بود، در محلی از ساحل دریا آن حضرت را شهید و سر مبارکش را از پیکر مطهرش جدا کرد. گروهی از ترکمن ها که در آن نواحی بودند در آن شب نوری دیدند که بین زمین و آسمان در رفت و آمد است. چون نزدیک آمدند بدن پاک شهید را دیدند که روی زمین افتاده است. پس آن جسد شریف را دفن و قبه ای روی آن بنا کردند و آن شقی نیز سر شهید را نزد سلطان برد. سلطان از کار او سخت برآشفت و دستور قتل مأمور را صادر کرد و او را به کیفر جنایتش در این دنیا رسانید. و و لعذاب الآخره أشد وأبقی)(1) علامه مجلسی در کتاب بحار الأنوار نقل کرده که شیخ حسین فرمود: من و استادم شهید ثانی در حالی که سوار

بودیم، به محلی از استامبول رسیدیم. من دیدم که رنگ شهید تغییر کرد و چهره اش دگرگون شد، فرمود: به زودی در این مکان خون باعظمتی ریخته خواهد شد و زمانی نگذشت که خون پاک آن حضرت در همان مکان ریخته شد.

صاحب روضات الجنات از یکی از مدارک نقل میکند: شبی که فردای آن، شهید به فیض شهادت نایل شد، در خواب دید نوری بدن او را احاطه کرده و آسمان را نورافشانی می کند. پس دید نامه ای روی سینه اش قرار دارد و بر آن نامه نوشته شده است: «رب إلی مغلوب فانتز»؛(2) پروردگارا! مرا که در دست دشمنان اسیر و گرفتارم، یاری فرما. آن گاه دید روی دیگر آن نامه نوشته شده است: «إن کنت عبدی قاصطبز»؛ اگر بنده ی منی، شکیبا باش!(3) قفس بدن رها کن، طلب هوای ما کن طیران در آن هوا کن، که تو مرغ آن هوایی

حکایت 698: فریاد سکوت

ابن سکیت دانشمند بزرگ و شجاع شیعه، معاصر متوکل عباسی بود. متوکل از جانیان و بی رحمان بنام روزگار بود. متوکل به وقت مستی و شرابخواری کارهای بسیار زشتی انجام میداد. از جمله شیر گرسنه ای را به جان بی گناهی می انداخت و گاهی مار خطرناکی را در آستین افراد جای می داد و بسیاری از اوقات کوزه و سبوهای پرعقرب را به فرمان او در مجلسش میشکستند تا عقرب ها به جان مردم بیفتند! ابن سکیت از ائمه


1- طه / 127.
2- برگرفته از: قمر 10.
3- تعلیم و تعلم از دیدگاه امام خمینی / 10.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه