هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 498

صفحه 498

مردی که سه سال حکومت کرد، در سال اول حسین را به شهادت رساند و در سال دوم مردم مدینه را دچار وحشت ساخت و آن را برای لشکریان خود مباح گرداند و در سال سوم، خانهی خدا را با منجنیق سنگباران و ویران کرد»، سپس به حادثه ی کربلا و واقعه ی حره اشاره دارد که مردم مدینه در سال 63 هجری بر ضد والی اموی قیام کردند. او و دیگر امویان را از شهر بیرون کردند و این پس از آن بود که فساد و آلودگی و جنایات یزید بر آنان آشکار شد. یزید هم مسلم بن عقبه را با لشکری برای قتل عام مردم فرستاد. در سال 64 هجری نیز همان سپاه برای سرکوب قیام عبد الله بن زبیر به مکه هجوم بردند و با منجنیق به مسجد الحرام و حرم خدا حمله کردند. کعبه و مسجد الحرام سوختند و ویران شدند و عده ای نیز کشته شدند. ننگها و آلودگیهای یزید، بیش از آن است که در این مختصر بگنجد. یزید، سه سال و هشت ماه حکومت کرد و در سال 64 هجری در «حوارین» از اطراف دمشق مرد و در «باب الصغیر» دمشق دفن شد.(1)

حکایت 705: سرانجام ابن زیاد

به مختار خبر رسید که ابن زیاد در شام به تهیه سپاه عظیم پرداخته و برای تسخیر کوفه حرکت کرده است بعضی نوشته اند تعداد سپاه او هشتاد هزار نفر بود). مختار سپاه خود را به فرماندهی ابراهیم بن مالک اشتر برای جلوگیری از سپاه ابن زیاد حرکت داد. طولی نکشید که در سرزمین موصل، سپاه اندک ابراهیم، سپاه عظیم ابن زیاد را شکست داد و از دو طرف، افراد بسیاری کشته شدند.

در این جنگ، «ابن زیاد» به دست ابراهیم بن مالک اشتر کشته شد، به دستور ابراهیم سر از بدن او و چند نفر از سران شام جدا کردند و نزد مختار آوردند، ناگاه دیدند مار کوچکی پیدا شد و از تمام سرها گذشت تا این که به سر ابن زیاد رسید، گاهی از بینی او می رفت و از گوش او بیرون می آمد و گاهی از بینی او می رفت و از گلوی او بیرون می آمد، به قدری آن مار، این کار را تکرار کرد که مورد تعجب حاضران شد.

سپس مختار سر ابن زیاد را به مدینه برای محمد بن حنفیه فرستاد و محمد بن حنفیه آن را نزد امام سجاد آورد، امام سجاد در آن وقت مشغول غذا خوردن بود، پس سجدهی شکر به جا آورد و فرمود: حمد و سپاس خداوند را که انتقام خون مرا از دشمنم گرفت و خداوند جزای خیر به مختار عنایت فرماید. هنگامی که ما را بر ابن زیاد وارد کردند دیدم غذا می خورد و سر بریدهی پدرم در کنار او است، عرض کردم: خدایا! مرا نمیران تا سر بریده ابن زیاد را به من نشان دهی.

امام صادق(علیه السلام)می فرماید: پس از حادثه ی دلخراش کربلا هیچ زنی از بنی هاشم خود را آرایش نکرد و به مدت پنج سال در خانه ی بنی هاشم دودی جهت پخت غذا به هوا برنخاست تا آن که ابن زیاد آن مرد خبیث] به هلاکت رسید.(2)


1- فرهنگ عاشورا / 515.
2- سوگنامه ی آل محمد / 542.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه