هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 51

صفحه 51

حکایت 71: دین فروشی، خریت است!

شیخ اجل سعدی می گوید: جان در حمایت یک دم است و دنیا، وجودی میان دو عدم. دین به دنیا فروشان خرند(1)، یوسف فروشند(2) تا چه خرند.

«أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ »(3)»

به قول دشمن پیمان دوست بشکستی

ببین که از که بریدی و با که پیوستی(4)

حکایت 72: مات الدین!

حضرت علی ((علیه السلام))از محلی عبور می کرد، گروهی از بچه ها را دید که مشغول بازی بودند؛ ولی یک بچه در کناری ایستاده و غمگین است و بازی نمی کند. نزد او رفت و پرسید: نام تو چیست؟ گفت: «مات الدین»!(5)

امام در مورد پدر این کودک سؤال کرد! گفتند: پدرش مرده و مادرش زنده است. امام مادر فرزند را خواست و علت این نام را پرسید. مادر گفت: در ایامی که این بچه در رحم بود، پدرش به مسافرت رفت، پس از مدتی همسفرانش آمدند و گفتند: شوهر تو در مسافرت بیمار شد و از دنیا رفت، او از ما خواهش کرد اگر بچه ام دنیا آمد، نام او را «مات الدین» بگذارید!

امام از این اسم به رمز و علت آن پی برد و اعلام کرد مردم در مسجد جمع شوند و سپس همسفران پدر کودک را که چهار نفر بودند، خواست و از یک یک آنان به طور جداگانه سوال هایی پرسید.

آن گاه به مردم فرمود: هر گاه من با صدای بلند تکبیر گفتم، شما هم تکبیر بگویید. از اولی راز قتل را جویا شد و او که از این سؤال میخکوب شده بود، گفت: من فقط طناب را حاضر کردم. صدای تکبیر امام بلند شد و مردم هم تکبیر گفتند.

دومی گفت: من طناب را به گردنش بستم و دیگر تقصیری ندارم؛ سومی گفت: من چاقو را آوردم و چهارمی به طور واضح جریان را شرح داد که برای تصاحب اموال او همه با هم او را کشتیم. امام(علیه السلام)تکبیر گفت و مردم هم با صدای بلند تکبیر گفتند.

امام(علیه السلام)اموال مسروقه را از آنها گرفت و به مادر بچه تحویل داد، سپس آنها را سخت مجازات کرد و بعد به


1- فخر رازی از یکی از فقها چنین نقل می کند: اگر کسی وصیت کند که ثلث مالش را به عاقل ترین مردم بدهند، فتوای من این است که این ثلث را به کسانی بدهند که از فرمان حق اطاعت می کنند؛ زیرا عاقل ترین مردم کسی است که متاع اندک زودگذر دنیا را بدهد و سرمایه ی فراوان پایداری همچون آخرت را بگیرد و این تنها در مورد مطیعان فرمان خدا صادق است. (فخر رازی اضافه می کند که گویا آن فقیه این حکم فقهی را از آیه ی 60 سوره ی مبارکه ی قصص، استفاده کرده است). ر.ک: تفسیر نمونه 16 / 131؛ به نقل از: تفسیر کبیر فخر رازی 6/25
2- اشاره به آیه ی شریفه «وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَهٍ وَکَانُوا فِیهِ مِنَ الزَّاهِدِینَ (20)»؛ یوسف 20، ترجمه: و او (یوسف) را به بهای کمی چند درهم - فروختند.
3- یس / 60، ترجمه: آیا با شما عهد نکردم ای فرزندان آدم که شیطان را نپرستید که او برای شما دشمن آشکاری است؟
4- گلستان، باب هشتم. نکته ی مهم: هدف بزرگان از تعابیری مانند تعبیر «خرند» به هیچ وجه بی ادبی و جسارت به شخص یا گروهی نیست، بلکه حاکی از واقعیت و حقیقتی است. همان گونه که خداوند حکیم در قرآن کریم چنین تعابیری را به کار برده است؛ مانند: «مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاهَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا (5/جمعه)» ، «لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا یَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ (اعراف/ 179)»،«فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْکِرَهِ مُعْرِضِینَ (49) کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَهٌ (50) فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَهٍ (51)»سوره مدثر/49-50-51
5- دین مُرد.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه