هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 527

صفحه 527

دزد شبانه به بام رفت و از آن سوراخ درون اتاق را کاملا تحت نظر گرفت و دید که کارگر پول را زیر گلیم گذاشت.

از آن جایی که شیطان استاد است، به شاگرد و پیرو خود؛ یعنی همان دزد، چنین یاد داد که وقتی آنها خوابیدند، بچه ی شیرخوارشان را به حیاط ببرد و بیدار کند و به گریه اندازد تا از صدای گریه ی بچه، پدر و مادر بیرون بیایند و او همان موقع با شتاب خود را به پول برساند و آن را به دست آورد.

انیمه های شب، وقتی کارگر و همسرش خواب بودند، دزد طبق نقشه شیطانی اش، آرام آرام وارد اتاق شد و بچه شیرخوار را به انتهای حیاط بزرگ خانه برد و او را به گریه انداخت و در همان جا گذاشت و خود را پنهان کرد.

پدر و مادر از گریه ی بچه بیدار شدند و وحشت زده و ناراحت، به سوی بچه دویدند.

در همین لحظه، دزد خود را به پول رسانید؛ اما همین که دستش به پول رسید، زلزله ای مهیب و هولناک، قزوین را لرزاند و خانه بر سر آن خبیث خراب شد و او میان خروارها خاک و آوار در حالی که پول را به دست گرفته بود به جهنم واصل شد.

اهل خانه نجات پیدا کردند؛ ولی از جریان اطلاع نداشتند و گاهی با خود می گفتند: دست غیبی ما را نجات داد.

پس از چند روز که به سراغ خانه رفتند و خاکها را به این طرف و آن طرف ریختند تا اثاثیه خانه و پول مذکور را به دست آورند ناگاه چشمشان به جنازه آن خیانکار که پول ها را به دست گرفته بود افتاد و از سر مطلب واقف گشتند. عاقبت کسی که از شیطان پیروی کند چنین است.(1)

خمیرمایه ی استاد شیشه گر، سنگ است

عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد

حکایت 751: افتخار اسلام

شهید مرتضی مطهری می گوید: انجمن اسلامی دانشگاه شیراز از من برای سخنرانی دعوت کرده بودند. در آن جا استادها و حتی رئیس دانشگاه هم حضور داشتند.

یکی از استادان آن جا که قبلا طلبه بود و بعد در آمریکا تحصیل کرد و آمد و واقعا مرد فاضلی هم هست، مامور شده بود که مرا معرفی کند.

او آمد پشت تریبون ایستاد و این گونه معرفی کرد: من فلانی را می شناسم، حوزهی قم چنین، حوزه ی قم چنان و... بعد در آخر سخنانش این جمله را گفت: من این جمله را با کمال جرئت می گویم: اگر لباس روحانیت برای دیگران افتخار است، فلانی افتخار لباس روحانیت است.

از این حرف آتش گرفتم. ایستاده سخنرانی می کردم، عبایم را هم قبلا تا کردم و روی تریبون گذاشتم. مقداری حرف زدم، رو کردم به آن شخص، گفتم: آقای فلان! این چه حرفی بود که از دهانت بیرون آمد؟! تو


1- هزار و یک حکایت خواندنی 1/ 183. 184: به نقل از: پند های جاویدان / 135.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه