هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 528

صفحه 528

اصلا می فهمی چه می گویی؟! من چه کسی هستم که تو می گویی فلانی افتخار این لباس است. با این که من آن وقت دانشگاهی هم بودم و به اصطلاح ذو حیاتین بودم. گفتم: آقا! من در تمام عمرم یک افتخار بیشتر ندارم، آن هم همین عمامه و عبا است. من چه کسی هستم که افتخار باشم؟! این تعارفهای پوچ چیست که به همدیگر میکنیم؟!

ابوذر غفاری افتخار اسلام است، این اسلام است که ابوذر پرورش داده است. عمار یاسر افتخار اسلام است، اسلام است که عمار یاسر پرورش داده است. بوعلی سینا افتخار اسلام است، اسلام است که نبوغ بوعلی سینا را شکفت. خواجه نصیر الدین افتخار اسلام است. صدر المتألهین شیرازی افتخار اسلام است. شیخ مرتضی انصاری افتخار اسلام است. میرداماد افتخار اسلام است. شیخ بهایی افتخار اسلام است.

اگر اسلام بپذیرد که افتخار ما باشد، اگر اسلام بپذیرد که به صورت مدالی بر سینه ی ما باشد، ما خیلی هم ممنون هستیم. ما شدیم مدالی بر سینه ی اسلام؟! ما ننگ عالم اسلام هستیم. اکثریت ما مسلمانها ننگ عالم اسلام هستیم. پس تعارف را بگذاریم کنار.(1)

حکایت 752: مأموریت عقرب

ذوالنون مصری (از مشایخ صوفیه) گفت: شبی از شبها برون آمدم، ماهتاب روشن بود. از کنار رود نیل می رفتم، کژدمی (عقربی) را دیدم که چنان با شتاب می رفت که من به او نمی رسیدم. با خود گفتم: همانا در این تعبیه ای باشد (حکمتی نهفته است). بر اثر (در پی) او می رفتم تا به کنار آب رسیدم. وزغی بیامد و پشت بداشت تا آن کژدم بر پشت او نشست و عبور کرد. گفتم: سبحان الله! آن خدای که کژدم را بی سفینه (کشتی) رها نکرد. من نیز عبور کردم، چون عقرب به خشکی رسید دگر باره تاختن گرفت. من نیز بر اثر او می رفتم.

نگاه کردم، برنایی (جوانی) را دیدم مست افتاده و ماری عظیم سیاه بر سینه ی او نشسته و آهنگ (قصد) دهان او کرده، آن کژدم بیامد و بر پشت مار شد و او را نیشی زد و بکشت و بینداخت و برگردید. من از آن به شگفت فرو ماندم. بر بالین او بایستادم و به آواز (با صدای بلند) این ابیات بخواندم:

یا نائمأ و ألخلیل یحرسه

من کل سوء یذب فی الظلم

کیف ینام العیون عن ملک

تأتیک منه فوائد النعم(2)

جوان با آواز من از خواب (مستی) در آمد. من این حال را بر او حکایت کردم و بر دست من توبه کرد.(3)

حکایت 753: خوردن سنگ، اکیدا ممنوع!

آورده اند: عارفی در بیابانی روزگار می گذراند. روزی مردی از کنار خیمه ی عارف عبور می کرد که دید بر


1- سرگذشت های ویژه از زندگی استاد شهید مرتضی مطهری 49/1
2- ای خفته که دوست تو را نگهبان است از هر بلایی که در تاریکی ها سوی تو آهسته اید چگونه خواب رود چشم از یاد پادشاهی که نعمت ها و سودها از وی سوی تو پیوسته است.
3- روح الجنان و روح الجنان 21/8 - 22؛ ذیل تفسیر آیه ی 42 سوره مبارکه ی انبیاء
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه