هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 535

صفحه 535

صدای پراندوه این قاری تو را حیران و شگفت زده نکند؛ چرا که او از دوزخیان است و بعد از مدتی راز این سخن را به تو خواهم گفت.

این سخن مولا، کمیل را از دو جهت شگفت زده کرد؛ یکی این که حضرت از دگرگونی درونی کمیل خبر داد و دیگر این که او را از دوزخی بودن آن خواننده ی قرآن باخبر کرد.

مدتی گذشت تا این که جنگ نهروان پیش آمد. در این جنگ کسانی که با قرآن سر و کار داشتند علی(علیه السلام)را کافر خواندند و با او به جنگ برخاستند. کمیل چون سربازی جانباز همراه علی(علیه السلام)بود و علی که شمشیرش از خون آن کوردلان مقدس مآب سیراب شده بود، متوجه کمیل شد، ناگهان نوک شمشیرش را بر سر یکی از هلاک شدگان فرود آورد و فرمود: ای کمیل! آن کسی که در آن نیمه شب قرآن را با آن سوز و گداز میخواند همین شخص است.

کمیل سخت تکان خورد و به اشتباه خویش پی برد و دانست که نباید ظاهر افراد او را گول بزند. او در حالی که بسیار ناراحت شده بود، خود را روی قدم های مبارک حضرت انداخت و از خدا طلب آمرزش کرد.(1)

نقد صوفی نه همه صافی و بی غش باشد

ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد(2)

حکایت 763: باغ وحش

علی بن عبد العزیز گفت: سالی از سال ها به حج مشرف شدم و ملازم أبوعبیده قاسم بن سلام بودم. چون به موقف رسیدم چاهی بود، از آن جا آب برآوردم و غسل کردم و نفقهای (زاد و توشه ای که داشتم آن جا فراموش کردم. چون به مأزمین رسیدم (3) ابوعبیده گفت: برو قدری خرما و کره برای ما بخر. مرا یاد آمد که نفقه آن جا فراموش کردم، بیامدم تا آن جایگاه که آن کیسه فراموش کرده بودم، همان جا نهاده بود، برگرفتم و از آن جا روی به قافله نهادم. در آن وادی نگاه کردم، همه وادی پر از قرده (میمون ها) و خنازیر (خوکها) بود. بترسیدم از آن حال و بیامدم و پیش از صبح به قافله رسیدم و ایشان بر جای خود بودند. مرا گفت: کجابودی؟ قصه با او گفتم و حدیث قرده و خنازیر بگفتم و تعجب کرد. مرا گفت: دانی که آن چه بود؟ گفتم: نه. گفت: آن حیوانات) گناه بنی آدم است که آن جا رها کرده و بیامده اند.(4)

حکایت 764: نکته ای باریک تر از مو

مرحوم شیخ رجبعلی خیاط می گوید: روزی برای انجام کاری روانه ی بازار شدم. اندیشه ی ارتکاب گناهی در مغزم گذشت؛ ولی بلافاصله منصرف شدم و استغفار کردم. در ادامه ی راه، شترهایی که از بیرون شهر هیزم می آوردند، قطار وار از کنارم گذشتند، ناگاه یکی از شتران لگدی به سوی من انداخت که اگر خود را کنار نکشیده


1- تفسیر نمونه 397/19 - 398؛ به نقل از : سفینه البحار 2/ 496 (حالات کمیل).
2- حافظ.
3- مازمان ( یا مازمین) به صیغه ی تثنیه، حد میان مشعر و عرفان است.
4- ژوح الجنان و روح الجنان 2/ 130-131؛ ذیل تفسیر آیه ی 199 سوره ی مبارکه ی بقره.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه