هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 543

صفحه 543

کسی که وأنا کم الأغلی)(1) که گوید، این است؛ لطف و کرم تو با کسی که «سبحان ربی الأعلی»(2) گوید، که داند که چه خواهد بود؟!(3)

حکایت 782: گواهی أم علاء

مسلمانان در مدینه دو گروه بودند، ساکنان اصلی و کسانی که به مناسبت هجرت رسول اکرم(صله الله علیه و اله وسلم)به مدینه، از خارج به مدینه آمده بودند. آنها که از خارج آمده بودند «مهاجرین» و ساکنان اصلی «انصار» خوانده میشدند. مهاجرین چون از وطن، خانه، مال، ثروت و احیانا از زن و فرزند دست شسته و عاشقانی پاکباخته بودند، سر و سامان، زندگی و خانمانی از خود نداشتند. برادران دینی خود را در خانه های خود پذیرایی میکردند. حساب مهمان و میزبان در کار نبود؛ حساب یگانگی و یکرنگی بود. آنها را شریک مال و زندگی خود محسوب میکردند و احیان آنها را بر خویشتن مقدم می داشتند.(4)

عثمان بن مظعون یکی از مهاجرین بود که از مکه آمده بود و در خانه ی یکی از انصار میزیست. عثمان در آن خانه مریض شد. افراد خانه، مخصوصأ «أم علای انصاری» که از زنان با ایمان بود و از ابتدا با رسول خدا(صله الله علیه و اله وسلم)بیعت کرده بود، صمیمانه از عثمان پرستاری می کردند. بیماری عثمان روز به روز شدیدتر شد و عاقبت به همان بیماری از دنیا رفت. افراد خانه کاملا به قدرت ایمان و پایه ی عمل عثمان بن مظعون پی برده و دانسته بودند که او یک مسلمان واقعی بود. میزان علاقه و محبت رسول اکرم(صله الله علیه و اله وسلم)را نیز نسبت به او به دست آورده بودند. برای هر فرد عادی کافی بود که به موجب این دو سند، شهادت بدهد که عثمان اهل بهشت است.

در حالی که مشغول تهیه ی مقدمات کفن و دفن بودند، رسول اکرم(صله الله علیه و اله وسلم)وارد شدند. ام علاء همان وقت رو کرد به جنازه ی عثمان و گفت: رحمت خدا شامل حال تو باد ای عثمان! من اکنون شهادت می دهم که خداوند تو را به جوار رحمت خود برد.

تا این کلمه از دهان ام علاء خارج شد، رسول اکرم(صله الله علیه و اله وسلم)فرمودند: تو از کجا فهمیدی که خداوند عثمان را در جوار رحمت خود برد؟! أم علاء گفت: یا رسول الله(صله الله علیه و اله وسلم)! من همین طوری گفتم و گرنه من چه میدانم.

پیامبر(صله الله علیه و اله وسلم)فرمودند: عثمان رفت به دنیایی که در آن جا همه ی پرده ها از جلوی چشم برداشته می شود. البته من در باره ی او امید خیر و سعادت دارم؛ اما به تو بگویم، من که پیامبرم در باره ی خود یا یکی از شما این چنین اظهار نظر قطعی نمیکنم!

ام علاء از آن پس در باره ی احدی این چنین اظهار نظر نکرد. در باره ی هر کس که میمرد، اگر از او می پرسیدند، میگفت: فقط خداوند می داند او فعلا در چه حالی است.

پس از مدتی که از مرگ عثمان گذشت، أم علاء او را در خواب دید در حالی که نهری از آب جاری به او


1- نازعات / 24. ترجمه: {فرعون گفت: من پروردگار برتر شما هستم. ر.ک: قصص / 38.
2- پاک و منزه است پروردگار بلند مرتبه ی من.
3- تذکره الاولیاء /409
4- (وَیُؤْثِرُونَ عَلَی أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَهٌ ) . (حشر /9)
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه