هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 551

صفحه 551

ولی امر خدا است باید اجرا شود. اولی گفت: نه، از خدا سؤال کنم و از حق مسئلت کرد که در این شهر بندهای تو را می خواند و تضرع میکنند، آیا عذاب را نازل کنیم؟ فرمود: امری که دادم انجام دهید، آن مرد هیچ گاه برای امر من رنگش تغییر نکرده و از کارهای ناشایست مردم خشمگین نشده است!(1)

حکایت 802: مسافر!

علامه محمد تقی جعفری میگفت: نزد آقا شیخ مرتضی طالقانی اسفار می خواندم. در آن سالی که فوت کرد دو روز به ماه محرم مانده بود که برای درس خدمت ایشان رسیدم. ایشان فرمودند: بلند شوید بروید آقا! برای چه آمده اید آقا! گفتم: برای درس آمده ام، فرمودند: درس تمام شد آقا! من گمان کردم آن بزرگوار فکر کرده ماه محرم رسیده است که می فرمایند درس تمام شد، عرض کردم: حوزه های درس هنوز برقرار است و دو روز به محرم مانده است. ایشان فرمودند: می دانم آقا! من مسافرم، من مسافرم! خر طالقان رفته و پالانش باقی مانده، روح رفته و جسدش مانده، لا اله الا الله و در همان حال اشک از چشمان شان فرو ریخت. فهمیدم که این جملات ایشان خبر ارتحال است، در حالی که حال روحی و جسمی ایشان هیچ مشکلی نداشت و سالم بود. به ایشان عرض کردم: برایم سخنی بفرمایید. ایشان فرمودند: آفرین آقا جان! حالا متوجه شدید، حالا متوجه شدید و بعد این شعر را خواندند:

تا رسد دستت به خود، شوکارگر

چون فتی(2) رفتت، خواهی زد به سر

و باز لا اله الا الله سر داد. چهره اش نورانیتی عجیب گرفته بود. پس از آن واقعه دو روز گذشت که خبر رحلت آن حضرت را در مدرسه ی سید محمد کاظم یزدی آوردند!(3)

حکایت 803: حضرت موسی(علیه السلام)و پنج دشمن خطرناک

شمس الدین احمد افلاکی در «مناقب العارفین» می نویسد: منقول است که روزی یاران از انکار حساد و طعن أضداد شکایت کردند. مولانا جلال الدین رومی فرمود که حضرت موسی را پنج کس بس مهیب گربز دشمنی کردند و او تحمل و صبرها کرد، عاقبه الأمر حق تعالی هر پنج را بیخ از زمانه برید و مقهور موسی گردانید و او را بر همه منصور کرد. از آنها یکی قارون بود. به قوت مال بی ادبی میکرد: موقفنا به و بدارد الأرض)(4) ؛ به خسف هلاک شد. دوم سامری بود که به علم مناظره کرد و به قذفه(5) مبتلا گشت.(6) سوم، بلعم


1- یکصد موضوع، پانصد داستان 1/ 78؛ به نقل از: جامع السعادات 231/2 .
2- فنی: جوانی
3- فریادگر توحید / 82: به نقل از: تاریخ حکما و عرفای متأخر بر صدر المتألهین (منوچهر صدوقی)/92-93.
4- قصص / 81، ترجمه: سپس ما او (قارون) و خانه اش را در زمین فرو بردیم. در آیهی 40 سوره مبارکه ی عنکبوت نیز فی الجمله اشاره ای به این موضوع شده است.
5- عرض می کنم اگر به جای قذف، «نسف» می فرمود، شاید به دو جهت بهتر می بود؛ یکی به جهت هم وزن بودن با«خسف» - که قبلا فرمود . و دیگری به جهت متابعت از تعبیر قرآن که می فرماید: (ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِی الْیَمِّ نَسْفًا) (طه / 97)
6- اشاره به طه /97
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه