هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 554

صفحه 554

سید و مولای من! چنان شما از این جا خبر دارید که گویا شما این چیزها را در این جا نهاده اید. روایت شده است که وقتی حضرت مداین و آثار کسری و خرابی آن را مشاهده می کرد یکی از کسانی که خدمت آن حضرت بود این شعر را از روی عبرت خواند:

جرت الریاح علی رسوم دیارهم

فکأنهم کانوا علی میعادی

یعنی: بادها بر آثار باقیماندهی سرزمینشان وزیدن گرفت (چیزی جز صدای باد در قصر آنان به گوش نمی رسید) گویی آنها همگی وعده گاهی داشتند و به سوی وعده گاهشان شتافتند. حضرت فرمود: چرا نخواندی: (کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ وَزُرُوعٍ وَمَقَامٍ کَرِیمٍ وَنَعْمَهٍ کَانُوا فِیهَا فَاکِهِینَ کَذَلکَ ۖ وَأَوْرَثْنَاهَا قَوْمًا آخَرِینَ فَمَا بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ وَمَا کَانُوا مُنْظَرِینَ)(1) ؛ چه بسیار باغ ها و چشمه ها که از خود به جای گذاشتند و زراعتها و قصرهای زیبا و گران قیمت و نعمت های فراوان دیگر که در آن [غرق بودند. این چنین بود ماجرای آنان] وما (اموال و حکومت اینها را برای اقوام دیگری میراث قرار دادیم. نه آسمان بر آنان گریست و نه زمین و نه به آنها مهلتی داده شد. سپس فرمود: به درستی که اینان وارث بودند پس ارث گذار و ارث دهنده شدند و سپاس و شکر نعمت نکردند، پس دنیا به نافرمانی از دست آنان ربوده شد. مبادا کفران نعمت کنید که نقمت به شما رو می آورد.(2)

پرویز به هر بومی زرین تره آوردی

کردی ز بساط زر، زرین تره را بستان

پرویز کنون گم شد، زان گم شده کمتر گو

زرین تره کو بر خوان(3) رو «کم ترکوا»(4) بر خوان(5)

حکایت 807: معاویه بن یزید

نظر کن به معاویه پسر یزید پلید، بعد از آن که پدر او به جهنم واصل شد، خلایق با او بیعت کردند. چون چهل روز از خلافت او گذشت، روز جمعه به منبر بر آمد و بعد از حمد اله و درود بر حضرت رسالت پناه، گفت: ای


1- دخان / 25 - 29.
2- مفاتیح الجنان /903. باب مرور امیر مؤمنان (ع) به طاق کسری . سیری در سیره نبوی 111. تفسیر نمونه 21/191 : به نقل از : سفینه البحار 2/ 531 (ماددی مدن). نکند: در برخی از نقل ها چنین آمده است: امام علی (ع) در اثنای گردش به جمجمه ی پوسیده ای رسید و به یکی فرمود: این جمجمه را بردار. بعد به ایران آمد و نشست. تشتی اب طلبید. فرمود: جمجمه را میان نشست بگذار. بعد فرمود: ای جمجمه! تو را قسم می دهم بر خودت به اذن خدا زنده شو و حرف بزن و خبر بده من کیستم و تو کیستی؟ یک مرتبه دیدن جمجمه به زبان فصیح و روان گفت: تو امبری بر مؤمنان و سید و آفات و صیین و امام و پیشوای متقین هستی و من بنده خدا و فرزند کنیز خدا هستم: یعنی کسری انوشیروان. حضرت فرمود: حالت چطور است؟ عرض کرد: با امیر مؤمنان! من پادشاه عادل و مهربانی بودم و بر رعایا رحم و مروت داشتم و راضی نمی شدم ظلمی بشود؛ اما بر دین مجرسی بودم. پیامبر اسلام در زمان پادشاهی من متولد شد و شبی که متولد شد. 23 کنگره فصرم فرو ریخت. بعد با شنیدن فضائل و شرافت و منزلت و مرتبت و عزتش در آسمانها و زمین و شرافت اهل بیتش. تصمیم گرفتم به او ایمان بیاورم: اما غفلت کردم و مشغول پادشاهی شدم. ای وای و افسوس بر نعمت و سعادتی که از دستم رفت و ایمان نیاوردم و چون ایمان نیاوردم، از بهشت محرومم؛ اما با این که کافر بودم، خدا به خاطر عدل و انصافم مرا از عذاب و سوزاندن آتش جهنم خلاص کرده است. داخل در آتش جهنمم اما آتش بر من حرام است و مرا نمی سوزاند. ای حسرت و افسوس بر من! اگر ایمان می آوردم، حال با تو بودم ای سید و آفای اهل بیت و امیر امت پیامبر! در این هنگام مردم ساباط به گریه افتادند. پاسداری از دین / 175؛ به نقل از: بحار الانوار 213/41 .
3- خوان: سفره ی غذا.
4- اشاره به آیه ی شریفه ی 25 سوره ی مبارکه ی دخان.
5- دیوان خاقانی /359 - 358. تحت عنوان «ایوان مدائن».
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه