هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 57

صفحه 57

ریاست پرستی آنان جز مرگ نبود.(1)

حکایت 80: بنده یا آزاد!

صدای ساز و آواز بلند بود. هر کس که از نزدیک آن خانه می گذشت می توانست حدس بزند که درون خانه چه خبر است. بساط عشرت و میگساری پهن بود و جام می بود که پیاپی نوشیده می شد. کنیزک خدمتکار خاکروبه ها را در دست گرفته و از خانه بیرون آمده بود تا آنها را در جایی بریزد. در همین لحظه مردی که آثار عبادت از چهره اش نمایان بود و پیشانی اش از سجده های طولانی حکایت می کرد از آن جا گذشت. از آن کنیزک پرسید: صاحب این خانه بنده است یا آزاد کنیزک گفت: آزاد. مرد گفت: معلوم است که آزاد است؛ اگر بنده می بود از صاحب و خداوندگار خویش پروا می داشت و این بساط را پهن نمیکرد؛

رد و بدل شدن این سخنان بین کنیزک و آن مرد موجب شد که کنیزک مدت زیادتری بیرون خانه مکث کند. هنگامی که به خانه برگشت، اربابش پرسید: چرا این قدر دیر آمدی؟ کنیزک ماجرا را تعریف کرد. شنیدن این ماجرا او را چند لحظه در اندیشه فرو برد. مخصوصا آن جمله که «اگر بنده میبود، از صاحب اختیار خود پروا میکرد» مثل تیر بر قلبش نشست. بی اختیار از جا جست و به خود مهلت کفش پوشیدن نداد. با پای برهنه به دنبال گوینده سخن رفت. دوید تا خود را به صاحب سخن که جز امام هفتم حضرت موسی بن جعفر ((علیه السلام))نبود رساند. به دست آن حضرت توبه کرد و به افتخار آن روز که با پای برهنه به شرف توبه نایل آمده بود دیگر کفش به پا نکرد. او که تا آن روز به بشر بن حارث بن عبد الرحمن مروزی معروف بود از آن به بعد به بشر حافی (پابرهنه) مشهور گشت و تا زنده بود به پیمان خویش وفادار ماند، دیگر گرد گناه نگشت. تا آن روز در سلک اشراف زادگان و عیاشان بود؛ اما از آن به بعد در سلک مردان پرهیزکار و خداپرست درآمد!(2)

تعصی الإله و أنت تظهر حُبه

هذا لعمری فی الفعال بدیع

لو کان حبک صادقا لأطعته

إن المحب لمن یحب مطیع

حکایت 81: این کتاب را برای نفع دنیوی نخوان!

مرحوم علامه ابوالحسن شعرانی پس از شرح دادن کتاب «تبصره المتعلمین فی أحکام الدین» علامه حلی چنین می نویسد: هم چنان که حضرت مؤلف (علامه حلی) از درگاه خداوند کریم درخواست کرد که آن (تألیف) را خاص برای تقرب به خود قرار دهد، امید داریم خدمت ناچیز ما را نیز در راه خویش قبول کند و اگر اختیار با من بود، اذن (اجازه) نمیدادم کسی مطالب این کتاب را برای نفع دنیا و تحصیل مال و جاه بخواند؛ چون دنیا اشرف از دین نیست و غایت (هدف نهایی) هر عمل، باید اشرف از عمل باشد و خدای ناکرده کسی که دین را برای دنیا آموزد، دنیا را اشرف از دین میداند! نعود بالله من الضلاله و الغوایه و نسأله الفضل و الهدایه.(3)


1- یکصد موضوع، پانصد داستان 243/1 -245؛ به نقل از: تاریخ یعقوبی 2/ 169.
2- داستان راستان 177/1 ؛ به نقل از: الکنی و الالقاب 2/ 153 (ذیل عنوان الحافی)
3- ترجمه و شرح تبصره المتعلمین (علامه ابوالحسن شعرانی) 2/ 806. (نعوذ بالله من الضلاله و الغوایه و نسأله الفضل و الهدایه»؛ از ضلالت و گمراهی به خدا پناه می بریم و از خداوند خواهان توفیق و هدایتیم.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه