هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 59

صفحه 59

حکایت 82: مدارا با اسیر

پس از آن که ابن ملجم مرادی، حضرت علی اولین شهید محراب را با ضربت شمشیر زهرآگین به شدت مجروح کرد و آن حضرت در بستر شهادت قرار گرفت، حضرت در وصیت نامه ای خطاب به امام حسن و امام حسین فرمود: ای فرزندان عبد المطلب! مبادا پس از من دست به خون مسلمانان فرو برید و دست به کشتار بزنید و بگویید امیر مؤمنان کشته شد؛ بدانید جز کشنده ی من کس دیگری نباید کشته شود. درست بنگرید. اگر من از ضربت او مُردم، او را تنها یک ضربت بزنید و دست و پا و دیگر اعضای او را نبرید. من از رسول خدا شنیدم که فرمود: بپرهیزید از بریدن اعضای مرده؛ هر چند سگ درنده باشد.(1)

قد غیر الطغن منهم کل جارحه

سِوَی المکارم فی أمن من الغیر

حکایت 83: با پرستوها

در اتاق باز شد، نگاه کنیزک لغزید طرف باغچه ی گلها. آرام بیرون آمد، کسی در حیاط نبود. نگاهی به اتاق آقا انداخت در باز بود، با خود فکر کرد که لابد کسی پیش آقا است. برگشت و به طرف باغچه آمد، نگاهش به پروانه ای افتاد با بال های رنگی. یک لحظه به دنبال پروانه دوید، روی گل زیبایی نشسته بود، در برابر گل

سرش را خم کرد، چشمهایش را بست و بویید. انگشتان باریکش را به ساقه سبز گل تکیه داد و آرام چرخی داد. گل را چید و جلوتر رفت، گل دیگری چید و چند گل دیگر تا شد یک دسته گل زیبا. دستهایش پر از هاگ گل ها شد. آمد پشت در اتاق آقا و دستهایش را دراز کرد و گفت: بفرمایید آقا. آقا نگاه کرد. دست دراز کرد و گل ها را گرفت و بویید و به او نگاه کرد، چه زیبا چه رنگارنگ کنیزک گفت: آقا! بهترین هدیه ها را به بهترین انسان ها می دهند. لبخندی صمیمی بر لبان آقا سبز شد، چند لحظه ای به او نگریست و زیر لب زمزمه کرد: تو آزادی دخترم!(2) خدا آزادی را به تو داده است، چیزی زیباتر از آزادی نیست که در برابر گلهای زیبا به تو هدیه شود. کنیزک به یاد پروانه و پرستو افتاد، نگران شد، با خود فکر می کرد که نکند از باغ خانه ی آقا از میان پروانه ها و گل های خوشبو بیرون برود. گفت: آقا! اگر آزادم پس بگذار بمانم. آقا گفت: تو آزادی به طرف در برگشت، بقیه حرفها را نشنید؛ اما حس کرد کسی می گوید: بمان با گل ها یا برو با پرستوها.

انس بن مالک ۔ راوی داستان - میگوید: به آقا امام حسین (علیه السلام)(3) عرض کردم: آزادی یک دختر در برابر چند شاخه گل ؟! فرمود: خدا این گونه به ما آموخته است: «وَإِذَا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّهٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا (4)» هر گاه به شما تحیت و درود می گویند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهید یا دست کم به همان گونه پاسخ گویید.

امام در ادامه فرمود: نیکوتر از درود وی، آزادی اش بود.(5)


1- نهج البلاغه (دشتی) / 561، نامه ی 47
2- انت حره لوجه الله
3- نظیر این حکایت در باره ی امام حسن مجتبی ((علیه السلام))نیز نقل شده است. ر.ک بحارالانوار 343/43.
4- نساء / 86
5- ماهنامه ی بشارت، شماره ی 3/ 46 - 47: اعیان الشیعه 579
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه