هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 591

صفحه 591

بدید، به غایت خوشش آمد و او را تشریف (جامهی نو و خلعت فاخر فرمود و او را مشاهره (حقوق ماهیانه) معین کرد و در مدت حیات وی، زندگانی در فراغت و خوشدلی گذرانید!(1)

پادشاهی، پسر به مکتب داد

لوح سیمینش بر کنار نهاد

بر سر لوح او نبشته به زر

جوړ استاد، به ز بهر پدر(2)

حکایت 856: همسفر حج

مردی از سفر حج برگشت و سرگذشت سفر خود و همراهانش را برای امام صادق تعریف می کرد، وی یکی از همسفران خویش را بسیار می ستود که چه مرد بزرگواری بود، ما به همراهی مرد شریفی چون او مفتخر بودیم، یکسره مشغول طاعت و عبادت بود، همین که در منزلی فرود می آمدیم او فورا به گوشه ای می رفت و سجاده ی خویش را پهن می کرد و به طاعت و عبادت خویش مشغول می شد. امام پرسید: پس چه کسی کارهای او را انجام میداد و حیوان او را تیمار می کرد؟ گفتند: البته افتخار این کارها با ما بود. او فقط به کارهای مقدس خویش مشغول بود و کاری به این کارها نداشت. امام فرمود: بنابراین همه ی شما از او برتر بوده اید!(3)

حکایت 857: سلام علیکم!

سدید الدین محمد عوفی در جوامع الحکایات مینویسد: در ملح التوادر آورده اند که سلیمان طرار - که از کبار عیار پیشگان(4) بود - شبی با یاران قصد کردند که بر سرای صرافی زنند و مال ببرند. چون برفتند، جمله ی همسایگان بیدار بودند، نومید شدند. یاران او گفتند: ما را اجازت ده تا بر سر راه نشینیم، مگر کسی بر ما بگذرد و جامه ی او بستانیم، که هیچ نداریم. گفت: شاید،(5) اما اگر جامه از کسی ستاندید، او را تعرض مرسانید و او را مجروح مگردانید. گفتند: این کار بد دلان باشد. پس بر سر راه بایستادند. جوانی پاکیزه با لباسی خوب بر

ایشان بگذشت و سلام کرد. یکی از ایشان جواب سلام او باز داد و دیگران قصد او کردند. سلیمان گفت: چون شما را سلام کرد، غرض او از سلام بر شما جز آن نبود تا از شما سلامت یابد و از مروت دور باشد؛ او را تعرض مرسانید. گفتند: دست از وی بداریم تا برود؟ گفت: نباید که به دست دیگری گرفتار شود و جامه ی او بستاند. پس دوکس را گفت تا با او برفتند و جوان را به وثاق (خانه) خود باز رسانیدند. آن جوان در حق ایشان تکلفی(6) کرد و قدری سیم بداد. چون باز آمدند گفتند: ما را قدری سیم تکلف داده است. سلیمان گفت: سیم او قبول کردن، بتر(7) از آن است که جامه ی او بستدی، از بهر آن که این نیکویی با معاملت ارباب فتوت و مروت نسبت ندارد.(8) به همین ساعت باید که آن سیم را باز برید و به وی رسانید. ایشان گفتند: خانه ی او دور است و همین


1- جوامع الحکایات 149.
2- سعدی
3- داستان راستان 1 / 36-37
4- عیار پیشه: کسی که به چالاکی و مکاری، معروف باشد. عیاری: جوانمردی و دلیری، راهزنی و دستبرد به کاروانیان. با رعایت اصول گرم و جوانمردی و گذشت.
5- عیبی ندارد، باشد.
6- تعارف و پیشکش کرد.
7- مخفف بدتر.
8- این گونه نیکی کردن دور از آیین جوانمردی و مردانگی است.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه