هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 60

صفحه 60

حکایت 84: عادت ملک کرمان!

سدید الدین محمد عوفی در جوامع الحکایات مینویسد: آورده اند: ملکی (پادشاهی) بود در کرمان، در غایت کرم و مروت (جوانمردی) و عادت او آن بود که هر کس از غربا به شهر او می رسید، سه روز مهمان او می بود و نان می خورد. وقتی لشکر عضد الدوله بیامد و او طاقت مقاومت ایشان نداشت. در حصار رفت و هر صبح که برآمدی (خورشید طلوع میکرد) جنگی کردی عظیم سخت و خلقی را بکشتی و چون شب درآمدی (خورشید غروب می کرد)، مبلغی (مقداری) طعام را بفرستادی به نزدیک خصمان (دشمنان)، چنان که لشکر خصم را کفایت بودی. عضدالدوله رسول فرستاد و گفت: این چیست که تو میکنی؟ روز، ایشان را میکشی و شب، به ایشان طعام میدهی؟! [ملک کرمان] گفت: جنگ کردن، اظهار مردی است و نان دادن، اظهار جوانمردی. ایشان (لشکر عضد الدوله) اگرچه خصم من اند، اما در این ولایت، غریب اند و چون غریب باشند در این ولایت مهمان باشند و جوانمردی نباشد که مهمان را بی برگ (بدون غذا) بگذارند. عضد الدوله گفت: کسی را که چنین مروت بود، ما را با او حرب (جنگ) کردن، خطا است. ملک کرمان از در حصار برخاست و بدین مروت و مردی، خلاص یافت!(1)

حکایت 85: مرور کریمانه

شیخ اجل سعدی می گوید: یکی بر سر راهی مست خفته بود و زمام اختیار از دست رفته. عابدی بر وی گذر کرد و در آن حالت، مستقبح (شرمگاه) او نظر کرد. جوان از خواب مستی سر برآورد و گفت: « وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَامًا (2)»، هنگامی که با لغو و بیهودگی برخورد کنند، بزرگوارانه از آن می گذرند.

إذا رأیت أثیما کن ساترا و حلیما

یا من تقبح أمری لم لاتمر کریما(3)

متاب ای پارسا! روی از گنهکار

به بخشایندگی در وی نظر کن

اگر من ناجوانمردم به کردار

تو بر من چون جوانمردان گذر کن(4)

حکایت 86: خدایا! من او را بخشیدم

یکی از بستگان امام صادق ((علیه السلام))به خاطر موضوعی در غیاب آن حضرت نزد مردم از آن بزرگوار بدگویی می کرد. امام توسط شخصی از بدگویی او باخبر شد. همین که حضرت این خبر را شنید، بی آن که عکس العمل شدیدی نشان دهد، با کمال نرمش و آرامش برخاست و وضو گرفت و مشغول نماز شد.

یکی از حاضران به نام حماد لحام می گوید: من گمان کردم که آن حضرت می خواهد آن شخص را نفرین کند، ولی برخلاف تصور من، دیدم آن بزرگوار بعد از نماز چنین دعا کرد: خدایا! من حقم را به او بخشیدم، تو از


1- جوامع الحکایات /216.
2- فرقان / 72
3- هر گاه گنهکاری را دیدی، عیب پوش و بردبار باش؛ ای کسی که کارم را تقبیح میکنی! چرا بزرگوارانه برخورد نمیکنی [و خود، مرتکب رفتار زشت می شوی]؟
4- گلستان / باب دوم، حکایت 39.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه