هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 610

صفحه 610

اسراف مکن و این پول گزافی را که برای تجمل صرف مینمایی، به مستمندان بده که رضای خدا در آن است.(1)

حکایت 887: ابن فهد حلی

ملا صالح برغانی برادر شهید ثالث گفت: شبی در خواب دیدم که پیامبر اکرم(صله الله علیه و اله وسلم)در جایی نشسته و علما خدمت آن حضرت نشسته اند و ابن فهد حلی بر همه مقدم تر است.

تعجب کردم؛ زیرا علمای مشهور و مراجع بزرگ تر از او نیز وجود داشتند.

علت را از رسول خدا ، سؤال کردم. پیامبر فرمودند: وقتی مردم فقیر نزد علما می روند، از مالی که سهم آنها است می گیرند و اگر از این مال نزد علما نباشد، چیزی نمی گیرند؛ اما ابن فهد کسی بود که هرگز از انفاق محروم نمی کرد. اگر از مال فقیران نزدش نبود، از مال شخصی خودش به آنها انفاق می کرد، به همین دلیل رتبه و مقام او از دیگر علما برتر است.(2)

حکایت 888: امام افسرده شد

ابوبصیر می گوید: به امام صادق(علیه السلام)عرض کردم: یکی از شیعیان شما به نام عمر که مردی پرهیزکار است، وقتی دست تنگ بود، نزد عیسی بن اعین أمد و تقاضای کمک کرد. عیسی گفت: نزد من زکات هست؛ ولی به تو نمیدهم؛ زیرا دیدم که گوشت و خرما خریدی و این مقدار خرج، اسراف است.

عمر گفت: در معامله ای، یک درهم سود بردم که با یک سوم آن مقداری گوشت و با قسمتی از آن خرما خریدم و بقیه اش را برای تأمین سایر احتیاجات خانواده ام خرج کردم.

امام صادق(علیه السلام)از شنیدن این جریان افسرده شد، دست خود را بر پیشانی گذاشت و فرمود: خداوند برای تنگ دستان سهمیه ای در مال ثروتمندان قرار داده است، به مقداری که بتوانند زندگی کنند و اگر آن سهمیه کفایت نمی کرد، بیشتر قرار می داد؛ از این رو ثروتمندان به مستمندان انفاق میکنند به مقداری که خوراک و پوشاک و ازدواج و صدقه و حج ایشان تأمین شود و نباید سخت گیری کنند، مثل عمر که از افراد نیکوکار است.(3)

حکایت 889: پدر و دختر

عدی پسر حاتم طایی، اول با پیامبر دشمنی می کرد. وقتی پیامبر امام علی(علیه السلام)را به قبیله ی او فرستاد، عدی فرار کرد و خواهرش سفانه باقی ماند و اسیر شد. علی(علیه السلام)او را نزد پیامبر آورد. سفانه نزد پیامبر از پدرش چنین تعریف کرد: او آقای قوم بود، اسیر را آزاد می کرد، جنایتکار را میکشت، همسایه ها را نگه داری می کرد، مستمندان را طعام میداد و هیچ صاحب حاجتی را رد نمیکرد.

پیامبر فرمودند: ای دختر! این صفات مؤمنان است. اگر پدرت اسلام می آورد، بر او رحمت می آوریم.


1- یکصد موضوع، پانصد داستان 2/ 59 - 60؛ به نقل از: حکایت های پند آموز / 83.
2- یکصد موضوع، پانصد داستان 2/ 85 - 86 به نقل از : قصص العلماء / 19.
3- یکصد موضوع، پانصد داستان 2/ 86-87: به نقل از: داستان ها و پندها 136/1 .
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه